هفته نامه آتیه سه شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۷

به انگیزه اجرای نمایش " روز ازنو " اثر " داریوفو " برنده جایزه ادبی نوبل در تئاتر شهر
تصویرگر تنهایی و استثمار زن


    نمایش " روز ازنو " در واقع مخلوطی از دو نمایشنامه  "داریو فو" نویسنده ۷۲ ساله ایتالیایی و همسرش  " فرانکارام " است .
    داریوفو تا کنون ۷۰۰ نمایشنامه نوشته و سال گذشته به خاطر کارهای ادبی و صحنه ایش موفق به دریافت جایزه نوبل نیز شده است . او ، همسرش ، پدر و مادرش همه گی به فعالیت های تئاتری مشغول بوده و عضو گروه دوره گرد نمایشی هستند و به همه جای ایتالیا و حتی دور دنیا سفر کرده و نمایش می دهند . داریوفو ضمن نویسندگی ، کارگردانی ، گاه بازی هم می کند . آن ها از شگردهای گروه های کمدیا دلارته نیز استفاده می کنند (۱)
    این نمایش که تنها یک بازیگر " شهره سلطانی " دارد ،  تصویر تنهایی و استثمار یک زن در جامعه و خانواده است . در واقع داد نامه ای است علیه جوامع به اصطلاح پیچیده مدنی و در دفاع از زن در جامعه ای که درآن ارزشهای انسانی زیر پاگداشته می شود و هنوز مرد حاکم مستبد و مطلق العنان است ؛ جامعه ای که تنها پول معیارتمام ارزش هاست و جامعه ای که زن به رغم تبلیغات در داشتن حقوق مساوی با مرد ، از او همچون برده ای بهره کشی می شود ؛ در واقع این نمایش دفاعیه ای است از زن های شاغلی که هم درمنزل و هم در بیرون از آن مجبور به کارند . روز از نو  ، تصویر مظلومیت این زن هاست و ذو ب شدن تدریجی آن ها را در زندگی نشان می دهد .
    نمایش یک ساعت از یک روز زنی است که آماده رفتن به سرکار می شود ؛ او که مسئولیت بچه داری در خانه ، بردن بچه به مهد کودک ، رفتن سر کار با اتوبوس ، خرید مایحتاج منزل با زنبیلی که دیگر جزو و سایل و ملحقات ضروری او همچون لباس وکفش او شده ، هنگام برگشت ، رفتن به مهد کودک ، خرید ، آمدن به خانه ، نظافت ، پخت و پز، بچه داری و تازه شوهرکه می رسد ، پذیرایی از او و همچنین به خاطر یک اشتباه کوچک کتک خوردن از شوهر !
در این شرایط است که به زن بیچاره حق می دهیم گیج شود ، کلید را گم کند ، بچه را به طور اشتباهی با آب داغ بسوزاند ، اسپری ضد زنگ را به جای عطرافشان خوشبو کننده به خود بیفشاند و درست هنگامی که می خواهد سرکارش برود ، یادش بیفتد که امروز یکشنبه و روز تعطیل است و از خوشحالی پردر آورد و این روز را بپرستد ! بقیه روزها ی کار و زحمت را درخیال با مسلسل ترور کند ؛ و در کنار کودکش مثل لاشه ای بیفتد و به خواب رود !
    نمایش روز از نو ضمن داشتن طنزی تلخ و گزنده ، تصویری مهلک از مرگ تدریجی برده واری است که به زن تحمیل شده است . منظره ای است خشن از زندگی ، اسارت وناچاری یک خانواده  در جامعه شهرنشین امروزی . زن و مردی که در این منجلاب مجبور به زندگی هستند ؛ اگر هر دو کار نکنند گرسنه می مانند و نمی توانند اقساط را بپردازند . بچه آن ها را می بینیم که در راه کارخانه و مهد کودک ، خانه و بازار بزرگ می شود . زن و شوهری که بعد از این همه کار، وقتی یکدیگر را می بینند دیگر نایی برای حرف زدن ندارند ؛ زن که در وسایل ومایحتاج خانه محاصره است ، مصاحبی جز این وسایل ندارد ؛ وقتی کسی نیست که با زن صحبت کند ، ناچار وسایل خانه و افراد خیالی است که مصاحب او می شوند . از این طریق است که ما به زندگی فلاکت زده ی این زن پی می بریم و به او دل می سوزانیم . از همه درد آور تر کتک خوردن او به خاطر جا گذاشتن کلید روی در است . نمایش که تمام می شود به رغم این که نویسنده راهی نشان نمی دهد ، اما چند سوال در ذهن تماشاگر نقش می بندد ؛ مقصر کیست ؟ چرا زن باید بیرون از خانه کار کند ؟ چرا کار کردن مرد به تنهایی نباید کفاف مخارج یک زندگی ساده را بدهد ؟!
    شهره سلطانی ، یک تنه می بایست همه این تخیلات و واقعیت ها را زنده کند و تماشاگر را به عالم این زن تنها ورنج دیده ببرد که او این کار را به خوبی و مهارت انجام می دهد . از محامدی چند سال پیش پرواز بر آشیانه فاخته را که کار موفقی بود دیدیم .
اکنون پس از چند سال دوری از وطن ، با این ره آورد ، بار دیگر توان خود را به عنوان یک کارگردان تئاتر زن ، در ارائه نمایش خارجی مطرح می کند. اگر چه به حد و اندازه ی نمایش پرواز ...نیست ، اما به لحاظ محتوای با ارزش فکری و دادنامه ای که در دفاع از زن صادر می کند ، پایین تر از آن هم قرار نمی گیرد .


پانوشت (۱) استفاده از نشریه نمایش ، ویژه شانزدهمین جشنواره تئاتر فجرْ

کاظم هژیرآزاد