هزارشلاق

نمایشی دیدنی در تالار سنگلج

وقتی نمایش "هزار شلاق" را به نویسندگی " ناصرحبیبیان" و کارگردانی " احسان ملکی" در تماشاخانه سنگلج می بینی و با برخی نمایشهایی موسوم به آیینی سنتی دیگر(نام نمی برم ) مقایسه می کنی متوجه جدیت این گروه بی نام و نشان ( گروه به نامی دربروشور متصف نیست) و زحماتی که در همه ابعاد به روی صحنه آوردن این نمایش متحمل شده اند می شوی و با خود می گویی یحتمل منظور مسئولان از اختصاص تماشاخانه سنگلج به نمایش های آیینی سنتی ایرانی اجرای نمایشهایی از این دست بوده است که ضمن سرگرم کردن تماشاگر شعوراو را محترم بشمرد و درارتقاء ذوق و سلیقه و زیبا شناسی اوهم موثر باشد. فارق از اینکه این نمایش چه قدر موفق است، احتمام سعی و تلاش صادقانه مجموعه گروه را برای ایجاد نمایشی جدی در بستر نمایش های ایرانی و نگاهی نو به این اشکال نمایشی ستودنی است. بی جانیست آرزو کنیم این گروه مورد حمایت قرار گرفته، نه اینکه به آن ها پول بدهند - که اگر بدهند هم جای دوری نرفته است - به آنها اجرای بیشتر بدهند تا مخاطب بیشتری از این نمایش دیدنی بهره مند شود.

هزارشلاق را می توان نقشی از تاریخ نام گذاشت و از نظر نمایشی آن را در زمره ی نمایش های روایی و اپیک " حماسی" با تکیه برنمایش های سنتی ایرانی قلمداد کرد. باید گفت که هزار شلاق ، همان هزار دستان تاریخ معاصر ایران به ویژه دوره ( قاجار) است. قهرمانان این اثر پادشاهان و عمال و کارگزاران آنها و نکوهش خصال و اعمال و نقشی که آنان در تاریخ معاصر ایران بازی کردانده است که نویسنده و کارگردان به درستی با نفرت از آنها یاد می کنند.

از زمانیکه طومار صفویه برچیده می شود و قجرها بر ایران حکمرانی می کنند و اتفاقات عمده ای که در این دوران رخ می دهد تا اضمهلال آنها را به صورت نمایشی "روایی" با بهره گیری از همه ی انواع شیوه های نمایش ایرانی از تعزیه ، نقالی ، سیاه بازی و غیره گرفته تا به کار گیری تکنولوژی نمایش اسلاید برای تاثیر گذاری صحنه های خشونت بار و مکان ها و جریانات ارائه می شود. هزار شلاق داستانی خطی ندارد. از فتحعلی خان شروع می شود و به انتهای قجرها ختم می گردد اما یک خط سراسری مشترکی مانند نخ تسبیح اتفاقات را به هم متصل می کند که نمایش برآن تاکید خاص دارد و آن حاکمیت شلاق بر گرده مولدان ورهروان واقعی جامعه یعنی مردم در این دوران است که برای نشان دادن آن از نماد اسب، به مثابه سواری دهندگان بی پناه و ستم کش بهره برده است. ماجراها و فجایع از زبان این اسبها بیان می شود وچگونگی زخمهایی را که از هزار شلاق بر پشت ایشان نشسته است تشریح می کنند. نمایش تاش هایی از وقایع فجیع حاکمان بیمارتاریخ معاصرایران را از تل چشم درانی آغا محمد خان در کرمان، تا قتل امیر کبیردر حمام فین کاشان و در انتها، ورود به مدرنیته با استعاره (سینماتوگراف) اشاره دارد و مرور می کند و در بعضی نقاط برای لذت تماشاگر، بر قسمت های مطایبه آمیز و طناز روابط و مناسباتی مانند سخنرانی برروی سکو! که دیلماجی آن را برای ناشنوایان نشان می دهد یا عناصری از حرمسرای این دیوانگان که در نوع خود طرفه است مکث وتاکید می شود.

آنچه در این نمایش در ابتدای کناررفتن پرده نظر گیر و در نوع خود بدیع می نماید، طراحی صحنه است که با بازی بازیگران ممزوج شده است. اسبی بزرگ و متحرک که تمام صحنه را پوشانده و بدن و یال آن با پارچه های ریش ریش آویزان شده، به چند منظوراستفاده می شود و مکان ها و موقعیت های مختلفی را به نمایش می گذارد. گاه این وسیله علامتی شبیه به علامت های مراسم عزا رخ می نماید و گاه سراپرده سلطان و گاه به عنوان شکنجه گاه و زندان و باغ و و نیزپرده نمایشی اسلاید از آن بهره گرفته می شود که در نوع خود منطبق با مضمون نمایش و کاربردی است.

این (اسب بزرگ) با طراحی نور های موضعی و طراحی صحنه مدورنشانه گذاری شده، تطبیق شکل و محتوای این نمایش را به ظهور می رساند و میزان هماهنگی وهمکاری طراح صحنه " روح الله امامی" و لباس و نور را با کارگردان و نویسنده نشان می دهد. از طراحی لباس و انتخاب پارچه هایی که توسط "سمانه احمدی" به کار برده شده نمی توان نگفت که با ظرافت و دقت انتخاب و دوخته شده است.

باید گفت که انبوه تفاقات زمانی و مکانی یاد شده را به نمایش درآوردن، در عرصه یک نمایش واقع گرایانه، نیاز به بازیگران متعدد است که تیپ ها و شخصیت های مختلف را بازی کنند اما گروه، بر مبنای شیوه ای که انتخاب کرده، از تعدد بازیگران صرف نظر کرده و از هر یک از بازیگران در چند نقش استفاده نموده است. بنابراین هر یک از بازیگران : مسعود شاگرمی، حمید عرب، سعید زارع ، داوود معینی کیا، مریم طاهری ، در نقش های متعدد ی از جمله حیوانی همچون اسب "کرنگ" ظاهر می شوند. نمی توان این را هم نادیده انگاشت که این ناچاری و محدودیت وامساک در تعویض لباس و ابزارصحنه ، تماشاگر را کمی از باور تیپ هایی که ارائه می دهند دور می کند و این قرارد داد ها و ناگزیری ها خواهی نخواهی دست اندازهایی را برای فهم سریع موضوع ایجاد کرده نمایش مرا ثقیل می نماید اما پس از گذشت زمانی اندک، دست انداز ها مرتفع گشته و مفاهیم منتقل می گردد.

 کاظم هژیرآزاد