ابرار ۲۵/۱۱/۱۳۷۶

  نگاهی به نمایشنامه «عاشق کشون» به کارگردانی سیاوش تهمورث

  آری همین است ... این کوشش را باید ادامه داد

 در سومین شب از برگزاری شانزدهیمن جشنواره سراسری تئاتر فجر، شاهد نمایش ایرانی از «سیاوش تهمورث» بودیم.

«تهمورث» چند سالی است که به نمایش های سنتی و ایرانی روی آورده و در این زمینه از این جا و آن جا مطلب و متنی جمع‌آوری می‌کند و خود نیز کم و بیش به آن افزوده و سعی دارد نمایشنامه در خوری بسازد که بیشتر برخاسته از سنن قومی و ملی خودمان باشد، این تلاشی است ستودنی، کوششی است سخت و جان‌فرسا که لاجرم به ثمر خواهد نشست. آری همین است و باید این کوشش را ادامه داد، در این رهگذر تلاش چند نام دیگر همچون بیضایی که شروع کننده بوده، نصیریان که آن را ادامه داد اما متوقف شد، میرباقری اما بعد از چند سال سکوت با معرکه در معرکه و عشق‌آباد، سکوت چندساله را شکست و گوی سبقت را از دیگران ربود و رقابت گاه‌گاهی رحمانیان، چرمشیر و میمندی‌نژاد و ایضاً یثربی، امیدبخش و سزاوار تحسین است.

«عاشق کشون» یکی دیگر از پویش‌ها در این زمینه است؛ در این نمایش چهار بازیگر «معرکه» یعنی پهلوان، پرده خوان، شهرفرنگی و نقال که موقعیت خودشان را فراموش کرده و کارشان به ابتذال کشیده می‌شود، آن ها به پوچی کارشان پی‌برده دوباره به کار اصلی‌شان باز می‌گردند.

تهمورث به این چهار عنصر نمایش سنتی ایران دل می‌سوزاند و زندگی آن ها و ناگزیری‌شان را نشان می دهد که چگونه در ورطه ناامیدی اسیر نامرادی های اجتماعی شده از ریشه ی خود جدا می گردند و به قعر ابتذال فرو می‌روند، اما از آن جا که آن ها هنرمندند و  در دل مردم ریشه دارند نمی‌توانند در ابتذال غرقه گردند ناچار به اصل خویش باز‌ می گردند او طرح خوبی را پی‌افکنده اما تحلیل جامعه شناسانه و واقعی از آن ندارد. بجاست که این طرح که هنوز خام به نظر می رسد، در اجراهای بعدی اصلاح گردد. مثلا ناگزیری‌ها و ناچاری ها که قطعا اقتصادی و اجتماعی است، نیز بازگشت آن ها به سرمنزل اصلی خود بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و علت‌العلل‌ها روشنتر گردد، و ایضاً سوگی که در انتها در رثای سیاوشان شاهدیم محمل واقعی پیدا نمی کند و به نمایش نمی چسبد در اجراهای بعدی شاید با مشورت و تبادل نظر دموکراتیک بتواند جزو بافت اصلی نمایش گردد.

چرمشیر نیز در نمایش مرغ‌هائی که از تخم‌مرغ پخته بوجود می‌آیند، موضوعی مشابه این را سازمان داده بود که او نیز دچار سامان‌دهی انتهای نمایش خود بود، امید که با تبادل‌نظر نام‌های یاد شده در محیطی هنری و مشورتی تکلیف پایان نمایش روشن شده و به سرانجامی شایسه‌تر دست یابد.

نکته دیگر این که هر چهار تن انگار یکی هستند. همگی به یک لحن سخن می گویند.اگر به زبان لحن  نیز همچون شخصیت بطور تیپیک برخورد شود، معرکه گیر، پهلوان، پرده‌خوان شیرازی، مشهدی، کرمانشاهی و ... را نیز شامل می‌شود و تنها مختص گویش خاص تهران نمی گردد. در انتها ضمن خسته‌نباشید به ایشان تکاپویی همراه با وسواس و دقت بیشتر انتظار داریم.

حسن پور شیرازی در نقش پهلوان، محمد حاتمی در نقش شهر فرنگی، محمد شیری در نقش پرده خوان و خود تهمورث در نقش نقال و پردیس افکاری در نقش «خواننده» ! انتخاب‌های درستی بوده و هر یک از این بازیگران با تجربه از امکانات فیزیکی و توانائی، صدا و بیان و تجارب چندین ساله در اجرای این نمایش مؤثر بودند.

کاطم هژیرآزاد