مروری بر نمایش الیورتویست

به کارگردانی اصغر خلیلی

کودکان کار را دریا بید

زمانی که اغلب کارگردانان تئاتر، دنبال متنی مناسب، کم پرسناژ و کم دردسر می  گردند تا هزینه ی نمایش را پایین بیاورند، شگفت آور، و این هم از همان تناقضات است که "اصغر خلیلی" کارگردان "  دل گنده ی " نمایش " اولیورتویست " پیدا می شود که با ۴۴ بازیگر، متنی از یکی از شاهکارهای ادبیات را ٱدابته، و با بازیگرانی دل گنده تری در این گرمای طاقت فرسا، با تمرین عرق ریز و نفس گیر سه ماهه، این اثر کلاسیک جهانی را که مضمونی انسانی (کودکان کار) دارد، و در دو کشور آمریکا و انگلیس هم اکنون روی صحنه است، آن هم نه با (قرارداد تیپ) بلکه تنها با چشم داشتن به فروش گیشه، به صحنه ببرند. از خداوند متعال، نصف این دل ها را برای مدیران تئاتر خواهانیم تا به قول "علی منتظری " مشکل تئاتر ما را از رنجوری (  بودجه، آموزش و تشکیلات )  شفای عاجل عنایت فرماید.

        در نمایش "هایی تی"  نوشته "ویلیام دوبوآ" ترجمه " کاظم انصاری " ، هنگامی که مبارزان بومی، کشتی های لشکر ناپلئون را در ساحل هایی تی به گل نشانده، و ژنرال "  لکلر" و همسرش "پولینا" (  خواهر ناپلئون) را در شرف شکست تحقیر آمیزی قراردادند، " کریستف " قهرمان مبارزان  سیاه پوست خطاب به هموطنانش گفت : " تا وقتی مردمی هستند که آماده اند جان خود را در راه آزادی فدا کنند، آزادی زنده و جاوید خواهد ماند "ص  ۱۲۳.

 به راستی چه شورو چه انگیزه ای جز عشق، این خیل مشتاق را  حول نمایش (  الیور توییست)  با مضمون دفاع از کودکان محروم گرد آورده است؟ حق است که به مصداق شعار کریستف نمایش هایی تی گفته شود، تا وقتی دل های بزرگ مشتاقی هستند که حاضرند بی چشم داشت، در هر شرایط جان و روان فرسا، تئاتر کار می کنند، تئاتر، زنده و جاوید خواهد ماند. و به جاست که به این گل های سرسبد و جوان هنر نمایش این سر زمین که سرشار از عشق به هنر تئاترند و این نمایش بزرگ را به قدر توش و توان خود، با سلیقه و نگاه به مسائل مبتلابه امروز جامعه انطباق داده و به صحنه برده اند، آفرین و دست مریزاد گفت. نمایشی که همزمان همتایان آنان در آن سر دنیا، "  لندن " و " نیویورک " هم اکنون روی صحنه اند. وقتی این اجرا را می بینی دیگر به کم و کیف آن کاری نداری، به این همه شیدایی و ایثار این جماعت به هنر نمایش شگفت زده می شوی و سر تعظیم فرود می آوری.

این نمایش اگر در تالار وحدت بود، اگر بودجه بازیگر، صحنه، چه و چه را داشت، با این انرژی ها، اثری می شد که بتوان با همتایانش در هر کجای این کره خاکی به داو گذاشت. شخصی نشسته بود لب دریا و با قاشق ماست را از بادیه به درون دریا می ریخت. رندی پرسید، چه می کنی؟ گفت دارم دوغ درست می کنم. رند خندید و گفت: این که نمی شود. شخص گفت خودم هم می دانم نمی شود، اما اگر بشود چه دوغی می شود؟!

چندین فضا، نوانخانه، داده گاه، خیابان، منزل مرد ثروتمند، به اضافه ی چندین فضای دیگر به تماشاگر پیشنهاد می شود که همه با مختصرترین و اقتصادی ترین سازه و نور، به کمک تخیل  تماشاگر می آید تا این فضا ها را به مدد قوه تجسم در ذهنش بسازد. اما از آن جا که فیلم الیورتویست، اثر جاودانه ی "  چارلز دیکنز" در چندین نسخه سینمایی و تلویزیونی ساخته شده، حتی از تلویزیون خودمان هم پخش شده، فضا سازی خلیلی  نمی تواند با تصاویری که در ذهن مخاطب است، برابری کند. مثلا فضای خانه مرد ثروتمند که در انتها، و بالا و دور از دید تماشاگر تعبیه شده، با تمام تلاشی که بازیگران آن " کربلایی زاده " و " علیپور" می کنند، در آن دور دست ها، کوچک ، و به " طور کلی " دیده می شوند و جزئیات مضمون فکری و دراماتیک  و حتی طنز شخصیتی که کربلایی زاده آن را بازی می کند، تحت تاثیر قرار می گیرد.

پر واضح است که این نقصان، به هیچ وجه متوجه طراح صحنه و تولید کنندگان این اثر نیست. بلکه متوجه کمی بودجه اختصاص داده شده و نیز دو برنامه در یک شب بودن در این سالن است. گروه پنجاه شصت نفری دوم گل کاشته اند که خیلی حرفه ای ، گریم شده ، لباس پوشیده، و خود را آماده ی نمایش می کنند. دست کم ای کاش جایی داشتند که گریم شده لباس نمایش پوشیده ، از جلوی تماشاگران در سالن انتظار، رد نمی شدند تا غافل گیری بیشتری برای بیننده داشت و زحمات هنر پرو پیمان طراحان گریم "سارا اسکندری" و مجریانش . لباس، " پریدخت عابدین نژاد" و دست یارانش، زود تر لو نمی رفت.

سوال این است : آیا کسانی که اجازه ی اجرای توامان این دو نمایش را یکی پس از دیگر ی داده اند، اساسا نمایش اولیور توییست  را دیده اند؟ به نظر می رسد یا ندیده اند، و یا اگر دیده اند قصد امتحان این گروه را داشته اند؟! اگر اولی باشد که هیهات، اما اگر دومی باشد، باید گفت که این هنرمندان، از عهده ی این  آزمون سخت به خوبی برآمده اند و حق است که اجرایی شایسته ی شان آنان با بازیگران منتخب کارگردان، همراه با بیشترهمین بازیگران، با تبلیغات شایسته، در سالن وحدت و با بودجه ای خداپسندانه، به عنوان جایزه بدهند تا طراح صحنه بتواند خلاقیتش را به منصه ی ظهور بگذارد. اگر بشود،...

 اما این ضعف، به یاری بازی های جدی بازیگرانی چون: خسرو شهراز، رامونا شاه، تینو صالحی، شعبانی و عباس جمشیدی و همه بازیگران نوانخانه و مسئولین آن از یاد می رود. اما نمی شود ندید گرفت که این شور و میدان داری در بازی ها، جلوه ی قهرمان ما اولیور را می پوشاند و نمی گذارد چنانکه شایسته است او را ببینیم و هوش زیرکی و تری و فرزی و زرنگی او را به عنوان قهرمان تحسین کنیم. جلوه گری قهرمان ما، تحت تاثیر" فاگین" و " بیل سیکز" ، تینو صالحی و خسرو شهراز که با حجم صدا یشان صحنه را به تمامی از آن خود می کنند، از بین می  رود. آن ها کارشان را درست انجام می دهند . شاید اگر بتوان الیور را جلو کشید و یا او و کار هایش را در نور اسپات قرار داد و تعقیب کرد، تا تماشا گر او را مانند کلوزآپ سینمایی بیشتر ببیند، این مشکل جواب بدهد؟ تازه این سالن نمایش حافظ است وتماشاگر به بازیگران نزدیک است؛ اگر سالن وحدت بود چه باید کرد؟

 بهر حال این همه، چیزی از تلاش و هنرالهام شعبانی کم نمی کند. او انتخاب خوبی است که با جثه کوچک و صورت ظریفش، نقش پسرک بی نوا " الیورتوییست "  را بازی می کند، جالب این که چه  شباهت عجیبی به " مارک لستر" بازیگر انگلیسی این نقش در سال ۱۹۶۷ در فیلم اولیور پیدا کرده است. شعبانی اساسا این توان را در خود  یافته که در یک زمان روی دو صندلی بنشیند، روزی او را طراح لباس با ذوق، در نمایش "  پیکره های بازیافته " به کارگردانی قطب الدین صادقی،  یا " پروانه مفرغی " به کارگردانی هوشمند هنرکار می بینیم و روز دیگر در میدان بازیگری در: ( من چطور می توانم یک پرنده باشم ) به کارگردانی روح الله جعفری و یا نمایش (ترنج) به کارگردانی تینو صالحی "  آس " خود را رو می کند.

ریتم تغییر فضا ها خیلی سریع است و فرصت تفکر و گذشت زمان را از تو می گیرد. اما با آغاز صحنه ی جدید بازگشت به حال و هوای تازه، طولی نمی کشد. جا دارد از تمهید زیبای حضور موتورسیکلت، که با نور چراغ و تولید برف مصنوعی صورت می  گیرد یاد کرد. استفاده از این تمهید، به خوبی فصل و زمان حادثه را بیان می کند. اما حیف که سوز و سرما، در بازی ها که استعاره خوبی برای شرایط و فضا ها است فراموش می شود.

نمایش اولیور توییست، به ما مردم یاد آور می شود که کودک رها گشته از مهر مادری و خانواده، حقوقی دارد و هزاران خطر (مورد سوء استفاده قرار گرفتن) او را تهدید می کند . توجه مضاعف به حقوق کودکان به ویژه کودکان بی خانمان، (یا کودکان کار) که در جامعه ، مورد بهره کشی قرار می گیرند، از اهم وظایف دولت ها ، و مردم جوامع شهر نشین و به اصطلاح متمدن است.