مجید بهرامی (مرحوم) بازیگر نقش سایمون در نمایش آنتیگونه به کارگردانی حامد محمد طاهری که عکسی از او پیدا نکردم
شنبه 6 دی 1376 ـ 26 شعبان 1418 ـ 27 دسامبر 1997 – روزنامه ابرار شماره 2657
گشاده دستی در فرم بلای محتوای فکر ی اثر است
آنتیگونه اثر سوفوکل، مترجم: نجف دریابندری طراح و کارگردان: حامد محمد طاهری
بازیگران: مجید بهرامی، عاطفه تهرانی، میترا حریریپور،حمیرا خوئینیها،لیلی شیدی، فیروزه سلطانی، مجید صالحی، امید عباسی، شبنم فرشاد جو، شبنم قلیزاده، رضا کشاورز، آزاد مؤیدی فرد، در سالن شماره 2 تئاتر شهر به صحنه رفت.
«وقتی شنیدم دخترم لیلی رشیدی مشغول تمرین نمایش «آنتیگونه» ی سوفوکل است شاد شدم از اینکه دارند کار گروهی میکنند و حیرت کردم از اینکه: این جوانان با این اثر به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات نمایشی چه برخوردی میکنند؟ وقتی با کارگردان نمایش گفت و گو کردم به دانش و فرهنگ او پیبردم و بعدها وقتی در تمرینها حاضر شدم به آینده تئاتر کشورمان امیدوار شدم. این گروه جوان با تلاش یکساله و با مساعدت مرکز هنرهای نمایشی و مدیریت تئاترشهربالاخره کار خود را اجرا میکنند جالب اینکه علیرغم عدم تماس این گروه با تئاتر مدرن و تجربی آنسوی مرزها، اجرای آن ها همسطح و شاید از نظر نگاه نو و خلاقیتهای موجود یک پله بالاتر از همدورههای آنسوی مرزها (مهد تئاتر) میایستد.»
این متن داخل بروشور نمایش آنتیگوئه نوشته یکی از پیشکسوتان تئاتر این مرز و بوم، داود رشیدی است، که روشنگر و مبین نکته هاست و بقدر کافی این گروه جوان را باز میشناساند و سخنی برای ما باقی نمیگذارد. بدین لحاظ آوردن عین متن را ضروری دانستیم. اما از آنجا که این بازیگران جوان ظاهرا فارغالتحصیل یکی از مدارس آزاد بازیگری هستند، نگاهی به نقاط قوت و ضعف کار آنها، تنها به نیت آموزش آنها، و همه جوانان علاقهمند بازیگری لازم دانستیم. باشد که از این رهگذر نکته ای هرچند کوچک فرا راه این عزیزان قرار گرفته و جهت آینده آنان مفید فایده باشد.
اگر بخواهیم محتوای فکری و موضوع نمایش آنتیگوئه را به طور خلاصه با اندکی تسامح بیان کنیم باید بگوئیم: «نخوت و ظلم سرانجام به نابودی و تیرهروزی ظالم منتهی میشود» تراژدی آنتیگوئه در واقع عاقبت تراژیک کرئون هاست، آنتیگونهها میمیرند و با مرگ خویش خاندان کروئون ها رادرهم میشکنند.
حال ببینیم این گروه برای انتقال این مفهوم والا تا چه اندازه موفق بودهاند!
یافتن شکل های نمایش نو و زیبا به خودی خود خوب است اما اشکال باید در خدمت محتوای اثر بوده و سازی جداگانه نزنند و برای خود حیات مستقلی نداشته باشند. اشکال باید برگرفته از اندیشههای خود اثر باشد والا شکل برای شکل بیمعنی است. شکل نمایش آنتیگونه طوری است که این امکان را برای کارگردان فراهم میسازد.
اما گشادهدستی در فرم لطمات جبران ناپذیری به خود اثر وارد می کند. جسارت و تهور این جوانان در انتخاب اثر قابل تحسین است اما جسارت و تهور هنگامی کارآمد است که اثر بارورتر شده و قدمی به جلو بردارد. نه اینکه اثر را پیچیدهتر و رازآمیزتر و ارتباط آن را با مخاطب ثقیلتر کند. فقدان دکور تخیل برانگیز و لباس مناسب و گویا و موسیقی درخور که حال و هوای نمایش را در تماشاچی زنده سازد، کار ارتباط را مشکلتر میکند. مثلا حذف همسرایان و پیشاهنگ، پیشگو و جایگزین کردن آنها با صوت آوازگونه گویانیست. زیرا همسرایان با سرودن اشعار و تکگوییهای پیشاهنگ و تیرزیاس پیشگو) گرههایی از قصه میگشایند و نکات زیادی از آن را روشن میکنند و به پیش میبرند اما حذف آنها و جایگزن کردن حرکت و صوت به جای کلام آنها روشنی و وضوح نمایش را از بین برده و به بیانی الکن دچار ساخته است.
حتما در کلاسهای بازیگری به ایشان گفتهاند که بازیگر هنگام بازی باید مراقب اعضائ بدن خود باشد به عبارت دیگر بازیگری یعنی کنترل لحظه به لحظه بدن. اگر هنگام بازی فشاری به نقطه یا نقاطی از بدن مثل شکم، پشت، دستها و انگشتان دست و پا، گردن حنجره و یا صورت وارد میشود بازیگر در حین بازی باید متوجه این انقباضها باشد و به موقع آن اندامها را از قید تنشها رهایی بشخد. بازیگران نقش کرئون، هایمون و نگهبان برای این که بازی حسیتری ارائه بدهند به خود فشار میآورند و سخت دچار این تنشها در طول بازی میشوند.
بازیگران یاد شده با فشارهای بیهوده به اندامها و رها نکردن آنها از انقباض، بدن خود را از کار می اندازند و تا حد مرگباری برای خود و تماشاچی رنجآور میشوند.
باید گفت بازیگر باید هنگام برخورد با نقش و حوادث پیشنهادی روی صحنه بدن خود را در مقابل انگیزهها کاملا آزاد بگذارد.
و فقط به حول و حوش خود قضیه و چرایی و چگونگی حوادثی که روی صحنه در حال وقوع است بیاندیشد و احساس را به حال خود بگذارد. احساس به خودی خود جاری میشود.
البته باید تلاش این جوانان خصوصا کارگردان آن را در جستجو و یافتن اشکال نو اجرایی ستود.
اینکه تعدادی جوان دور هم جمع شوند و نمایشی به صحنه ببرند و متولیان نیز به آنها یاری برسانند در نفس خود بجا و زیباست اما اینها همه مقطعی و حاصل شور و هیجان سنی است و معمولا بازیگران زمانی که بزرگتر میشوند، کمکم این شور و شوقشان به سردی میگراید و کسانی که دراین کار باقی می مانند یک از هزار است. نتیجه این که بعد از نزدیک به یکصد سال تجربه تئاتر در این مملکت نمایش آنتیگونه را که می بایست توسط گروههای باتجربه با سنین بالا و با فیزیکی مناسب و صداهای قوی و رسا اجرا شود به دوش جوانانی میافتد که متوسط سنی آنها بیست سال بیشتر نیست و پشتوانهای جز شور و عشق درونی برای بازی ندارند.
کاظم هژیرآزاد