26/11/76

نقدی بر نمایش «یک نوکر و دو ارباب» به کارگردانی امیر آتشانی شنبه 18/11/76 ابرار نقدی برنمایش «آن سوی آینه» به کارگردانی آزیتا حاجیان هنر، وسیله‌ای برای شناخت واقعیت شاپرکی ره گم کرده در مغاکی تاریک افتاده در تلاش یافتن مفری به نور و آزادی به دام عنکبوت دام‌گستر اسیر می‌شود. شاپرک از بیم جان شرط عنکبوت را برای آزادی اش می‌پذیرد و در پی تلاش برای آزدادی خودش به فریب ساکنان مغاک می پردازداما دچار عذاب وجدان شده، ناچارقادربه ادامه این راه نیست وحشره‌ای نزد عنکبوت بر او رحم آورده او را نجات می دهد و ... نویسنده و کارگردان برای بیان افکار خود در این نمایش از زبانی تمثیلی سود جسته اند. اگر هنر را وسیله‌ای برای شناخت واقعیت بدانیم، نمایش آنسوی آئینه‌ها با توسل به اسلوب و بیان سمبولیک تلاش می‌کند واقعیت‌ها را بکاود و نشان دهد. تنیدن تار عنکبوت بر سر تماشاچی اتصال سالن به دخمه تاریک و حشراتی که از میان تماشاچی وارد می‌شوند، بقدر کافی گویاست. اصل مصداق این نشانه‌ها و قابل‌باور بودن یا نبودن تصاویر برگرفته از واقعیت است که قابل تامل است . این قضاوت تماشاگر است که تا چه حد تصاویر را منطبق با زندگی خویش بداند. بدین لحاظ منباب اجتناب از دادن حکمی ، قضاوت را به خود تماشاچی وامی گذاریم! لیکن تنها از سر طرح اندشه‌ای دیگر نه ابلاغ حکمی جزمی پیشنهاد می کنیم، از آنجا که اندیشه‌ی هنری تعمیم جزء به کل است، اگر شاپرک خانم زیبا برای رهائی دیگران تلاش می کرد و از خودگذشتگی داشته ، همراه زنبور و حشرات دیگر راه رهائی را می جست ، یا اینکه ما نجات شاپرک را تنها به لحاظ زیبایی‌اش و زیباپرستی عنکبوت نمی‌دیدیم. اگر دشمن اینگونه دلسوز و مهربان به تصویر کشیده نشده بود، امیدوار کننده‌تر و درست‌تر نبود؟ تسلیم شاپرک به عنکبوت، ساده‌لوحی ، عدم آگاهی و انفعال و بیگانگی‌اش از دیگران، بی‌اعتنائی‌اش به سرنوشت بقیه حشرات و رهائی اش به دست عنکبوت و گرفتار زنبور بی‌گناه، ناامید کننده و منفی است و نمونه وار نیست. به عبارتی یاس پنهان در این اثر سمی شیرین در لفال سمبولیسم به نظر نمی‌رسد؟ شریفی نیا با اینکه فربه است، اما چست و چالاک ظاهر می‌شود و در نقش عنکبوت مهارت بازی خود را نشان می دهد. افسر اسدی در نقش ننه سوسکی با لهجه شیرین شیرازی لحظات شیرینی می‌آفریند و همراه بقیه بچه‌هایش مجموعاً فضای زیبایئی را به تصویر می‌کشند. سیما تیرانداز نیز در نقش شاپرک از صدائی رسا و حرکات خوبی برخوردار است و در تلاش خود در ارائه بازی حسی و درک لحظه‌های حسی نمایش موفقیت می‌یابد. ارژنگ امیرفضلی نیز مثل همیشه با استفاده از میمیک و اندام قلمی خود لحظات چشم‌نوازی را در نقش مگس شعبده‌باز و فریبکار به تجسم می‌کشد. استفاده از فنون چشم بندی در اجرای نمایش لطف و گیرائی خاصی نیز به کار او می دهد. فخرالدین صدیق شریف نیز مثل همیشه با چهره‌ای محجوب در نقش شهر فرنگی و امید زندگانی در نقش زنبور با استفاده از مهارت وام گرفته از حرکات موزون در این نمایش خوش می‌درخشند. فرزین صابونی، امیر توسلی، شیوا مهر زاد، میدیا ذاکری در نقش های ملخ و مگس و زنجره و نیز گروه آوازخوان با حرکات هماهنگ و بالنسه موزون خود جلوه‌های بصری خوبی به صحنه می‌بخشند. نمایش به راحتی اما با زبانی تصویری با تماشاچی گفتگو می‌کند، اما اشعاری توام با حرکات بعضا چشم‌نواز و اندکی موزون بازیگران، رنگی روشنفکرانه به نمایش می‌پاشد. زمانی که تماشاچی به معضل تمثیل‌ها به نحوی کنار می‌آید و آنها را برای خود تعبیر می کند، ناگهان می‌بایست شاهد اشعاری با مفاهیم انتزاعی که به نوعی تصاویر را معنی می‌کنند باشیم. گویا نویسنده می گوید نمایشی که دیدید معنی روشنفکرانه‌اش این است که ما می گوئیم، و اتفاقا این معنی کردن از روانی خود تصاویر داده شده برخوردار نیست. خاصه اینکه اشعار گروهی خوانده می شود و ازنظر شنیداری معانی آن قدری ثقیل می‌نماید. در همسرائی و حرکات موزون افراط می‌شود، بسیاری اوقات از متن دور می گردد و حیاتی مستقل می‌یابند و نمایش را به سوی واریته‌ای سوق داده به آن خصلت دوگانه می بخشد. در حالی که ظاهراً قصد این بوده که به نمایش یاری برساندو اما برای خود سازی جدا می‌زنند و حالت زنگ تفریح به خود گرفته است. طراحی صحنه طوری است که تعداد زیاد همسرایان هنگام عبور ازپله‌ها دچار وقفه می‌شوند و نمایش در این اوقات ناگزیر از سکون است. این جاست که گیتار برقی و دف به یاری نمایش می‌شتابند و وقت تلف شده را پر می‌کنند. برای نمایشی‌تر شدن و روشن‌ترشدن موضوع و رفع ملال، پیشنهاد ایجازی بیشتر در گزیده کردن اشعار، حرکات و فصل های مربوط به بازی کودکان سوسک‌ها، که در مجموع بار محتوایی زیادی را تحمل می کنند داریم تا نمایش از ریتم سریع و مناسب برخوردار شود.

کاظم هژیرآزاد