شب هشتم نمایش " راه مهر رازسپهر" 2/3/95
امشب می خواهم دلنوشته ی خود را مزین به موسیقی این نمایش کنم. نویسنده و کارگردان "گودرزی" اشعاری از شاهنامه را به صورت خیاگران به سیاق "همسرایان" نمایش های "اوریپید" و "سوفکل" و "آشیل" آورده، او دوست داشته این همسرایان مانند خنیا گران یا "گوسان" های هخامنشی و ساسانی که روایت های ملی و مردمی و حماسی را می سرودند خنیاگران ماهم با خواندن این اشعار، از نظر تاریخی یاد آور و تصویر گر آن روزگاران باشند.
)گوسان به معنی خنیاگری است که اشعاری حاوی داستانهای پادشاهان و قهرمانان گذشته،همراه با آوای موسیقی می خوانده است. در زبان پهلوی به کسانی که ترانه ملی و مردمی میخواندند و حماسه سرایی مینمودند گوسان یا کوسان میگفتند. واژه گوسان تا جایی که می دانیم در دو متن فارسی به کار رفتهاست. یکی از آشناترین آنها، منظومه ویس و رامین میباشد که این واژه در آن به شکل کوسان بکار رفتهاست(
اما چنین امکانی نه از نظر فنی و اجرایی و نه از نظر مالی فراهم نیامد. از سوی دیگر در دو اجرای جشنواره ی فجر، به تجربه برای او ثابت کرد که از نظر ریتم هم خورند حوصله تماشاگر امروز ما نیست. ناچار از حضور متحرک خنیاگران صرف نظر کرد ولی از خودشان نه. آنها را در بالای یکی از بلندی های صحنه قرار داد.
اگر چه دیگر آن معنا و تصویر دلخواه کارگردان را نمی دهد اما حضور این خوانندگان علاوه بر حظ بصری و شنیداری، چند مطلب مهم را برای تماشاگر فرهیخته یاد آور می شوند.
1- سرود هایی که خوانندگان می خوانند ملودی اش را بهزاد عبدی آهنگساز تحصیل کرده اوکراین ساخته است. و نیز اینکه می توان روی این اشعار فردوسی آهنگ حماسی ساخت.و شاهنامه دریایی از این ظرفیت را داراست.
2- واینکه از نظر خستگی که ممکن است از دیدار صحنه ها و تعویض آنها به تماشاگردست دهد، زنگ راحت باش پر محتوا و معنایی است.
3- سرود ها به تنهایی یک گروه کر کوچک است که چشم و گوش تماشاگر را با نواهای خوش، نوازش می دهد.
4- از همه مهم تر اینکه این سرود ها تک صدایی نیست. عبدی تلاش کرده که سرود ها را به صورت پولی فونیک ( چند صدایی) توسط خوانندگان ارائه دهد. و این از نظر موسیقی ایرانی که اغلب تک صدایی عرضه می شود، در جای خود تلاش ارزشمندی است. واز ظرفیت های موجود آهنگسازی جهت نزدیک شدن به موسیقی جهانی خبر می دهد.
5- هامون هاشمی از خوانندگان خوب گروه کر ارکستر سمفونیک تهران است و مونا گنجی، آیدا اصفهانی، صبا صمدزاده و فرنوش مرواری هریک تجربیات ارزشمندی در زمینه خوانندگی کر در ارکستر فیلارمونیک و گروه های دیگر داشته اند که در جای خود برای یک گروه نمایشی غنیمتی هستند.
روزی در میان تمرین ها ی نمایش ، موقعی که گودرزی تجربه می کرد که موسیقی این نمایش از چه نوعی باشد بهتر است، موزیسن و آهنگسازی سنتی را برای ساخت موسیقی دعوت کرد. دیدم صحبت از دستگاه های شور و گوشه دشتی است که نیما هم در جای جای نمایش می خواند. نیما خوب هم می خواند اما من جسارت کردم و به آن آهنگساز گفتم موسیقی ایرانی برای این نمایش حماسی جوابگو نیست. من به موسیقی ایرانی ارزش قائل هستم اما ساز های ایرانی ارزش خاص خود را دارد و برای کار های خاصی ساخته شده است. آوازهای دستگاه شوری که نیما می خواند نمی تواند حس و حال حماسه را در شنونده بوجود آورد. بیشتر برای نوا های خاصی ساخته شده که با شنیدن آن حال عرفانی و تفکر و خلسه و غم به شنونده دست می دهد. زمانی که موسیقی دان محترم قبول نکرد، گفتم می توانید بگویید کدام ساز ایرانی می تواند موقعیت حماسی را منتقل کند؟ ایشان از این گفته ی من برآشفتند و فرمودند اینطور نیست. "کرنا" می تواند اینکار را بکند. و از هیچ ساز ایرانی دیگر سخن نگفت. گفتم با کرنا فقط می شود دم داد آیا می توان ملودی حماسی نواخت؟ ما حتی در تعزیه سنتی خودمان از" ترومپت" و "کلارینت" که ساز های خارجی است استفاده می کنیم . این دوست عزیز همشهری کارگردان ما پاسخ نداد ولی چپ چپ نگاهم کرد. فهمیدم از سخن من خوشش نیامده . بعد هم ما شانس آوردیم که گودرزی آقای عبدی را یافت و او راضی شد که برای نمایش ما آهنگ بسازد . خیلی خوشحال شدم چون من در نمایش مختار بازی داشتم و عبدی را از آن سریال و از نمایش عروسکی عاشورای غریب پور شناختم.وقتی عبدی از نیمه های سریال مختار آمد، آهنگسازی کار را به عهده گرفت، تحولی در نمایش مختار به وجود آورد. آن دوست آهنگساز سنتی دیگر به جلسات تمرین نیامد و قضیه منتفی شد.
عبدی ایده شاهکاری داشت. می گفت من دوست داشتم از ارکستر زنده برای این نمایش استفاده کنم و موزیسین ها به طور زنده با روند نمایش بنوازند. ولی خیلی گران تمام می شد و امکان فیزیکی اش در تئاتر شهر هم نبود. در تالار وحدت به شرط اینکه پول باشد، می توان چنین ایده ای را پیاده کرد. تازه برای همین آهنگ هایی که برای نمایش ما ساخته از ارکستر ناسیونال اوکراین استفاده کرده که امکانش برا ی او فراهم تر بوده تا مملکت خودش، چون او در اکراین تحصیل کرده، همسرش هم اوکراینی است. با این تفاصیل ، استفاده از علقه عبدی به کار با این شرایط عقب افتاده در ایران، برای ساخت موسیقی فیلم، سریال و تئاتر، شانس و موقعیت بسیار خوبی برای ما بود. من به این می گویم شانس و از آندسته تماشاگرانی که موسیقی می شناسند و به موسیقی در تئاتر اهمیت قائلند، توصیه می کنم این نمایش را دست کم برای شنیدن تلاش یک آهنگساز خوب ایرانی ببینند و از اهالی تئاتر انتظار دارم ، کار او را در عرصه تئاتر قدر بدانند.
و ای ملک جوانبخت الان ساعت دو بعد از نیمه شب است. قصه ی ما به آنجا رسید که ....نه ادامه نمی دهم . امشب با هزار ذوق و شوق دلنوشته ام را به موسیقی اختصاص دادم. نمی خواهم از حالی که موسیقی این نمایش به من داده از دست بدهم و خلق خواننده را هم با تعریف اتفاقی که امروز برای گروه موسیقی افتاد تنگ کنم. باشه برای فردا شب...گفتنی زیاده...