نمایش رام کردن زن سرکش را در  بهمن ماه سال 93 به پیشنهاد مریم کاظمی پذیرفتم.حتی  کارکردن با مریم برایم این قدرمهم بود که قبول کردم یک نقش را با جواد زیتونی مشترکا کار کنیم.یعنی یک شب من و یک شب او به صحنه برویم. خیلی کنجکاو بودم که ببینم در این گروه جدید که خیلی در نمایش کودک با تجربه است و  محب اهری همواره با این گروه همکاری می کند چه گونه کارمی کنند.به مدیریت و جدیت مریم باور داشتم ولی می خواستم بدانم نحوه کارکردن او به عنوان کارگردان با بازیگرانش آنهم با این نمایش بزرگ و ترسناک که کمتر کارگردانی جرات دست گرفتنش را دارد چگونه است.  بنابراین این کار را هم در رزومه کاری خود نوعی تجربه آموزی و فراگیری روش های جدید اجرای نمایش تلقی کردم.

در تمرین های ابتدایی دچار  نا امیدی شدم؛ من عادت داشتم برای هر حرکت توجیهی بیابم و دلیلی دست و پا کنم. اما حرکات اضافی و کردار هرز در نمایش کمدیا دلارته را با وجود اینکه از طریق فیلم - نمایش ها مانند نیرنگ های اسکاپن و غیره دیده بودم اما برای اجرای آن توسط خودم  احساس ناتوانی می کردم و نمی فهمیدم چرا . داشتم دلسرد می شدم نمی توانستم بفهمم که اول حرکت بعد معنا یعنی چه . داشتم  سرخورده می شدم که ناگهان دریافتم که بهتر است حرکات مریم را تقلید کنم.مگر نه اینکه این شیوه اجرایی   بر اساس تقلید دلقک وار است, پس  حرکات بازیگران هم معنی خاصی ندارد و جزء جذابیت های بصری شکل خاص این نوع نمایش محسوب می شود. پس شروع کردم به تقلید از مریم. نمی دانم تا چه اندازه ای موفق بودم ولی دوستانم که نمایش را دیده بودند تعجب خود را از این نوع بازی متفاوت من نسبت به بازی های قبلی ام  پنهان نکردند. ولی مریم هنوز از من راضی نبود و حق هم داشت. چون هنوز به پای او نرسیده بودم. باید اعتراف کنم که هیچ یک از بازیگران این نمایش به پای او در این نوع بازی نرسیده اند.

اجرا 15 فروردین 94 در سالن تماشاخانه ایرانشهر بود. نمایش از  نظر فرم و محتوی و ریتم و جذابیت های بصری و محتوایی موفق بود و با مخاطب ارتباط برقرار می کرد. اکثریت مخاطبان راضی از سالن بیرون می رفتند و مهم تر اینکه مورد تایید صاحب نظرانی چون محمود دولت آبادی, سیروس ابراهیم زاده, محمدرضا خاکی,محمد علی بهبودی و چند تن انگلیسی زبان آشنا به این نوع نمایش  و دوستان آلمان رفته قرار گرفت. حتی یک شب در لابی تماشاخانه حافظ دولت آبادی را دیدم و سلام کردم. یادش آمد و سفارش اکید داشت که گروه رام کردن زن سرکش را حفظ کنید.او از بازی ها صحبت نکرد. فقط کل نمایش را تحسین و کلکتیو ما را برای اجرای این نمایش بی نظیر توصیف کرد.

در تماشاخانه ایرانشهر روز های پنجشنبه و جمعه سالن پر از تماشاگر بود اما روز های دیگر به نصف می رسید. به نظر همه گروه نمایش میرفت که فقط به اتکای جذابیت خود نمایش, مخاطبان زیادی را جلب کند که نوبت سی اجرا به سر رسید و ما باید سالن را به گروه در نوبت تحویل می دادیم. به نظر کارگردان و  گروه  اگر نمایش ما ادامه می یافت کم کم سالن ما هرشب پر می رفت.زیرا اعتبارش را به مدد خود نمایش و نه چهره های سینمایی و محبوب یافته بود. برای همین بود که  تمایل به ادامه اجرا در سالن دیگر در کارگردان و همه گروه  پدید آمده بود.

در پی همین تمایل و جبران هزینه های گزاف  و تضمین دخل و خرج بود که کارگردان را واداشت برای ادامه اجرا در سالن های  دیگر , به تکاپو و تفحص و رای زنی بپردازد. سر انجام سالن ایوان شمس , متعلق به شهرداری ,  با 34 اجرا در سه ماه تابستان موافقت شد. توافقی غریب و شاید در نوع خود بی نظیر بود. بعد از این توافق بود که کارگردان به گروه پیشنهاد کرد که با این شرایط موافقید یانه؟ همه بدون استثنا شرایط جدید را پذیرفتیم. چون هیچ کدام از ما نمی خواستیم رفیق نیمه راه باشیم. و من از آنجا که شوق ریسک و آزمون و خطا را دوست دارم و خود را سرسپرده ی نمایش و تئاتر می دانم . در چهل و پنج سالی که عمر به پایش گذاشته ام همراه همه دیوانه سری های دیگرم قبول کردم.  این دیوانه سری عاشقانه را در مریم هم می بینم و احترام می گذارم . به  خود گفتم اگر مریم دیوانه این آزمون و خطاست و بخت خود را به داو گذاشته , چرا من نگذارم؟ من کمتر از او شیدای این شغل نیستم. قبول کردم و با خود گفتم  این نیز تجربه زندگی هنری است, تا چه پیش آید. در این کار سرنوشت همه گروه به هم گره خورده است. موفق بشویم نفع معنوی و مادی اش به همه گروه می رسد. ناکام بمانیم همه در راه تئاتر ضررکرده ایم نه در راه تجارت.هیچ اشکالی ندارد. ما که تا به حال طرفی از تئاتر نبستیم این هم روی همه این سال ها بی عدالتی و بی برنامه گی و عدم سیاست هنری مشخص در سطح کلان مملکتی.

  ساعت اجرا ( در ماه رمضان و بقیه روزهای بعد از این ماه ساعت 10 شب است)  روز های اجرا هم به طور مرتب نیست. زمان هایی است که در سالن برنامه دیگری نیست.

  در هر ماه یازده  اجرا داریم .

بعد از 15 اجرا اعتراف می کنم که نمایش خوب است , اجرا قابل قبول است و تماشاگران راضی از سالن بیرون می روند. اما سالن به نصف هم نمی رسد. با توجه به اینکه فقط از طریق تراکت در سطح شهر توسط خود بازیگران اطلاع رسانی شده و می شود, هنوز مخاطب نتوانسته است  خود را با این سالن نا شناس , و با زمانبندی موجود  تنظیم و هماهنگ کند.

عمده فروش ما اینترنتی است و تعداد انگشت شماری از طریق گیشه بلیت می خرند. دلخوش و راضی هستیم از اینکه همین تعداد تماشاگران  از نمایش ما لذت می برند و آنان را با لبی خندان راهی خانه هاشان می کنیم.

آدرس فروش اینترنتی ما : گیشه نت . تئاتر فستیوان . و تیوال است