روزنامه ابرار ، مورخ سیزده آبان ۱۳۷۶
نگاهی به نمایش " سلطان مار " به کارگردانی " گلاب آدینه "

اجرایی بی تکلف و تازه

نمایش سلطان مار، نویسنده : بهرام بیضایی ، کارگردان : گلاب آدینه ، محل اجرا ، فرهنگسرای شفق .
نمایشنامه سلطان مار نوشته سی سال پیش بهرام بیضایی است . وی در مقدمه از زبان صحنه گردان ، چنین در باره نمایش خود توضیح می دهد : ‌" نمایشی است فکاهی و افسانه ای ، اصل این قصه غریب از گذشته های دورمانده است و نویسنده در آن معانی تازه ای دیده است که هم راه به مضحکه می برد و هم به نمایش اشک انگیز، هم به شور عشق جوانی و هم به تدبیرزیرو بم زندگانی " . سلطان مار ، نمایشی سنتی نیز می تواند  تلقی  شود . تم اصلی نمایش سیاسی اجتماعی است که در بستری از هزل و مضحکه جریان می یابد .خود نویسنده در انتهای کتابش به عاقبت ناخوش اجراهای آخر آن در سال هزارو سیصدو چهل وهشت اشاره می کند .
اگر باکمی غمض عین به این انتخاب خانم گلاب آدینه بنگریم و نگوییم که تاریخ مصرف آن گذشته و تنها با تاکید بر جنبه نیروی عشق ودلدادگی و ایثار که خود جلوه های بارز و زیبایی در متن نمایش است ،می توان با خانم آدینه موافق بود که انتخاب این نمایش در این زمان و در این شرایط قابل طرح و اجراست .
موضوع آن افسانه ای است از زمان های دور که ازتضاد بالا دست و پائین دست صحبت می کند . مردمی اسیر در دست شاه و درباریانی هستند که برحسب اتفاق شاهی از نسل مردم که خود بچه سر راهی است ، (همچون کاوه آهنگر) به کمک مردم و علیه مظالم درباریان قیام کرده و تبدیل به شاهی منتخب مردم و عدالت خواه می شود و مردم خرسند و پیروز از این انتخاب شایسته ، راه سعادت می پیمایند .
نمایش در تالار کوچک فرهنگسرای شفق با گنجایش نزدیک به دویست صندلی اجرا می شود. ابتدا "صحنه گردان" نمایش (اصطلاح خود بیضایی است ) در میان  تماشاگران پدیدار شده با صدای بلند مردم را به داخل سالن راهنمایی می کند . صحنه نمایش از نوع قاب عکسی نیست که بازیگران با تماشاگران فاصله داشته باشند . چنانکه خود راوی می گوید : " مامی خواستیم این نمایش را روی سکوی گرد اجرا کنیم اما امکانش را نداشتیم ".
 از همین اولین برخورد ، متوجه این  پیام می شوی که این گروه ازعدم امکانات و بضاعت کم برخوردار بوده است . آن ها لباس صحنه ندارند و تنها با الصاق نشانه ای روی لباس خود تغییر وضعیت می دهند . وسایل صحنه بسیار مختصر و همه المانی است . از گریم خبری نیست و دکوری وجود ندارد . کارگردانی این نمایش و همچنین بازی ها به گونه ای است که نمی توانی بازی خوب یکی را از دیگری مشخص کنی همه به اجرای هماهنگ وظیفه خود می پردازند و بازی همگی خوب است . ( از چهارده بازیگراین نمایش تنها سه نفر مرد و بقیه دخترانی در سنین حدود بیست سال هستند . وظاهرا هنرجویان رشته بازیگری که آدینه به آن ها درس بازیگری می دهد  ) بنابراین  نقش مردان را هم  زنان بازی می کنند ؟ اما تماشاچی بعد از گذشت چند دقیقه ازشروع نمایش با قرارداد های نمایشی آن اخت می شود و عادت می کند . قبول می کند و اصلاموضوع زنان مرد پوش را فراموش می کند .زمان و مکان تنها با ادای چند کلمه و چند حرکت که برخاسته از طرح نمایش محکم بیضایی است درهم می ریزد و عوض می شود و در عین حال به خوبی توجیه می گردد. بازیگران مخصوصا آن ها که نقش های دیو ها و درخت ها‌(مردم ) را بازی می کنند با تغییر نشانه هایی ساده ، مثلا با تکه ای پارچه رنگی و غیره ... چندین نقش را بازی می کنند . بازی ها کم کم آن قدر صمیمی و روان و ساده می شوند که حتی بازی کردن نقش مردی مسن و چاق توسط یک دختر جوان تنها با عوض کردن یک المان سبیل که به وسیله کشی به گردن آویزان است ، قابل پذیرش می شود . نکته قابل توجه این که نقش غلام سیاه را فقیهه سلطانی بازی می کند که خود طراح بروشور است . شاید اولین زنی باشد که نقش سیاه را بازی می کند گاه می بینی که این دخترجوان از حاضر جوابی و طنازی و شوخی و به خصوص لکنت زبان و غیره که درسیاه بازی کن های حرفه ای سراغ داریم ، چیزی کم نمی آورد . و همچنین بازی صمیمی و حرکات نرم جسمی شاه علی سرخانی در نقش وقایع نگار و دیو مردنی و صدای خوب صحنه گردان مهنوش صادقی و بازی های مهجور در نقش نگار خانم و کورش تهامی در نقش سلطان مار وشیوا معبود در نقش داروغه و همه بازیگران و نیز کمانچه نواز و خواننده جوان علی مینو سپهر که لحظاتی حال و هوای تازه ای به نمایش می دهند ، همگی نمایش دیدنی به روی صحنه برده اند و بهر حال اجرایی است بی تکلف و بی ادعا که گویی از همان ابتدا تماشاگر را دعوت به شرکت در نمایش کرده و در هر نوع ایراد گیری و انتظارات زیاد را به روی او می بندد.
نکته آخر این که چنانکه از متن بروشور این نمایش پیداست گویا مرکز هنرهای نمایشی فقط سالن برای تمرین و مجوز اجرا در اختیار گروه قرار داده و بقیه کارها توسط همیاری خود گروه و دوستاران آن انجام گرفته است . مثلا بروشور به قیمت سی تومان و پوستر به قیمت پنجاه تومان به فروش می رسید.

 کاظم هژیرآزاد