خانه آقای کرمی
ناگه زیکدیگر می مانیم
نگاهی به نمایش "خانه آقای کرمی" نوشته و کارگردانی "امیر اخوین"
"امیراخوین" با نوشته و کارگردانی نمایش "خانه آقای کرمی"، ما را به منزل خانواده کوچک آقای کرمی در "تماشاخانه باران"، دعوت می کند تا شاهد قصه وحله ای از زندگی یک خانواده از اقشار متوسط رو به پایین باشیم. از همان آغاز داستان ما را به تماشای جزئیاتی از ریخت زندگی وتضادها و تقابل درونی این خانواده در برخورد با مسائل مبتلابه ، فرهنگ ، سنت و خواسته ها و حجم متنابهی از امیال و منش مدرن جوانان که خواسته یا ناخواسته به این خانواده سنتی تحمیل شده ومی شود، می برد.
خانواده کوچک است؛ فقط چهارنفرند. مادر، پدر و دو پسر. فقط پسر بزرگتر " سجاد افشاریان" چون ازدواج کرده و با همسرش "سوگل خلیق" جدا زندگی می کند،عروس نیز با خواست ها و مسایل طبیعی مربوط به خودش وارد این محفل چهارنفره برتضاد شده و به تناقضات آنان افزده شده است.
نمایش کروری از مسایل جزیی و کلان موجود این خانواده ی زیر متوسط را به صورت لخت در حد - طبیعت گرایی – نشان می دهد.گویی که ما از سوراخ کلید در، نظاره گر ریز ترین مناسبات این خانواده هستیم. مادر، کیان خانواده را با تبعیت محض از شوهر حفظ می کند و در مقابل خواسته های پسران، جانب پدر، که خلق و خوی پدر سالارانه دارد را می گیرد تا آنچه موجود است را حفظ کند؛ زیرا هیچ پشتوانه ای برای خود احساس نمی کند واز خراب شدن آنچه درست شده به شدت نگران است. او در سلوک خود مصداق همان "مادر شوهر" معروفی است که در میان مردم ما مشهوراست که به همه چیز عروس دخالت می کند و می خواهد که عروس تابع محض او بوده و او را به میل خود راهبری و تربیت کند که این خود باعث تضادی مضاعف بین او و پسر بزرگش می شود تا حدی که پسر بزرگ به طرفداری از همسرش مجبوربه ترک خانواده است. اگرچه خانواده طبق قانون نانوشته وغریزی سنت خانواده، با محوریت پدر و مادر بهم پیوسته و منسجم به نظر می رسد، فقط صدای خود را می شنوند. پوسیدگی ریسمانی که این حلقه را به هم پیوسته است پنهان است و منتظر مختصر لرزه است تا از هم بگسلد.
به نظر می رسد که اخوین در مقابل این سوال که ما چه کنیم؟ به ما چه ربطی دارد؟ پاسخ داده که من با روایت مو ضوع خانواده کرمی، تضاد های نمونه وار یک خانواده از اقشار متوسط رو به پایین شهرنشین را نشان داده ام، تعمیم آن را به عهده ذهن شمای تماشاگر می گذارم. به قول شاعر "توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل" روشن است که او می خواهد چنین مناسباتی را به نقد بکشد؛ ولی دست کم در صدد دلسوزی از یکی از شخصیت ها هم بر نیامده تا ما با او همذات پنداری کرده، به او دل بسوزانیم و از او دفاع کنیم. در این قصه هریک از آدم ها در سلوک و خلق و خوی خود نقایص بارزی دارند که نشات از اسلوب تربیت و عادت های غلط ایشان سرچشمه می گیرد وطبیعتا دوست داشتنی نیستند. ما به این بی تناسبی در رفتار و کردار می خندیم و باالطبع به هیچ یک از آنها دل نمی سوزانیم. به عبارت درست تر قصد و هدف "اخوین" از این وصافی کاملا پوشیده بوده و به عهده تماشاگرگذاشته که از آنچه رخ داده و دیده است، تصمیم بگیرد که چگونه قضاوت کند.
"اخوین" برای ساختمان اثرش مصالح نویی به کار برده، عمدا شکل خطی روایت را بهم ریخته است. علی رغم اینکه رفتار شخصیت ها طبیعت گرایانه است، اما داستانش را پشت سر هم وخطی تعریف نمی کند، بلکه برای توصیف آن، سه مقطع زمانی مختلف در نظر گرفته و از تماشاگرخواسته که این سه مقطع را در ذهن خود به هم متصل کند. نخست ماجرا را از وسط آغاز می کند. در این مقطع است که مقدمه و مناسبات زندگی از جمله خبر حامله شدن عروس و به دنیا آوردن بچه ی پسر ارشد معرفی می شود. دوم زمان گذشته را توصیف می کند؛ زمانی که خواستگاری از دختر برای پسر بزرگ صورت گرفته است و مرحله آخر که اوج نیازمندی های پسر بزرگ در ارتباط با مشکلات اوست که خانواده می تواند به او کمک کند ولی غفلت می کند و از او دریغ می دارد و باعث مرگ فرزند، که نقطه اوج و پایان این قصه به شماراست می شود. هیچ کدام صدای یکدیگر را نمی شنوند و به هم نمی اندیشند.مجموعه این اتفاقات این بیت مونالا را به یاد می آورد:( بیا تا قدر یکدیگر بدانیم) (که تا ناگه زیکدیگر نمانیم).
عوامل فنی - نور، افکت وصحنه وغیره - همه یک دست و یک صدا در خدمت نشان دادن و روایت صدیق این مقاطع از زندگی این خانواده اند. نکته قابل توجهی که بتوان به آن اشاره داشت در حوزه بازیگری است که در جای خود قابل اعتناست. این بازیگران هستند که بارعمده نمایش را به دوش می کشند. به جز "علیرضا استادی" - پدر خانواده- که کمی درشت نمایی دربازی اش به چشم می آید، سوگل خلیق، سجاد افشاریان، علی عباسی، سجاد تابش ، در تلاش برای بازی بی غلو و شبیه زندگی موفقند. هیچ نوع درشت نمایی در بازی های آنها به چشم نمی خورد. تو بگو عدسی چشمان تماشاگر به مثابه دوربین سینمایی، این واقعه را ثبت می کند و در میان همه بازیها تبسم هاشمی که نقش محوری مادری را بازی می کند که اداره جنگ و صلح خانواده به عهده اوست، قابل توجه واعتنااست.
کاظم هژیرآزاد