سعدی و سیاست فرهنگی
این مطلب البته خبر تازه ای نیست و مال چند سال پیشه ولی نتیجه ای که می گیره هنوز به قوت خودش باقیه . اونو شبی نوشتم که از نمایش عروسکی سعدی آمده بودم. گمش کرده بودم . تو دوران کرونا یه نگاهی به نوشته های گذشته انداختم بهش برخوردم.
خیلی کوچک بودم که با نمایش عروسکی در نزدیکی محل زندگی ام "سلسبیل" و "باغ گلستان" (باغی که در آن استخرکوچکی با چند قایق پدالی , و چرخ و فلکی کوچک و انواع ادوات بازیهای کودکانه داشت) بعضی از جمعه ها ی تابستان, وقتی که هوا دیگر برای نشستن توی خانه طاقت فرسابود, مادر و پدرم ما بچه ها را به آنجا می بردند که تفریح و بازی کنیم . نمایش خیمه شب بازی و آخر سر هم که هوا تاریک می شد, در سالن تابستانی اش فیلم سینمایی ببینیم. مبلغ ورودی برای دیدن فیلم سینمایی بود وبقیه بازی های بچه ها منها خیمه شب بازی اش بلیتی جداگانه داشت که بلیت نمایش خیمه شب بازی از همه ارزان تر بود.و به همین دلی , من و خیلی از بچه ها بیشتر از بازی های دیگر خیمه شب بازی دیده بودیم.
تا همین چند سال پیش خیال می کردم نمایش عروسکی نمایشی است کودک پسند و برای کودکان وظرفیت دیگری برای آن تصور نمی کردم. حتی تلویزیون هم این باور را با پخش نمایش ها و سریال های عروسکی برای کودکان مثل "مدرسه موش ها" و "خانه مادربزرگه" و... که در جای خود خیلی هم برای کودکان جذاب بودند تقویت می کرد. این نمایش ها هم به کودکان نمی گفت که نمایش عروسکی فقط مخصوص کودکان نیست و کار برد های دیگری هم دارد.
شنیده بودم که در ایتالیا و فرانسه تئاتر عروسکی و اپرای عروسکی برای بزرگسالان هست اما به یاد ندارم در این خصوص نمایش جدی یا آموزشی از تلویزیون و یا تئاتربرای بزرگسالان به نمایش گذاشته شود. بدیهی بود همچنانکه خیلی مسائل مربوط به پیشرفت های نمایشی و تئاتری روز دنیا را نمی بینیم و خبر نداریم تصور روشنی هم از اپرای عروسکی نداشته باشیم.
بعد از انقلاب و تولید چند سریال عروسکی و چند کارناوال عروسکی که در روز های جشن و یاد بود روز های پیروزی انقلاب در خیابان ها به راه افتاد تازه "دو زاری بعضی مثل من افتاد" که عروسک فقط مجسمه ای به اندازه کمتر از نیم مترنیست که در مغازه های می فروشند بلکه عروسک می تواند بر خلاف اسمش به اندازه یک ساختمان سه طبقه باشد ولی اسمش هنوزعروسک باشد! می تواند جدی هم باشد و به کار های دیگر نیز بیاید . یا دیگر خیلی ها مثل من عروسک را به همان معنای وسیله ای برای سرگرمی و بازی بچه ها که از بازار می خرند و یا در نمایش خیمه شب بازی تلقی نکنند که بزرگ ترینش بیشتر از دو وجب نیست می دانند. شاید بشود گفت که این تصوری عمومی بود و هنوز هم هست.
اما می خواندم و می دیدم هستند کسانی که می گویند ایهناس اینطور نیست . تئاتر عروسکی علاوه بر تئاتر کودک و نوجوان می تواند یک تئاتر جدی و معتبر مانند اپراهم باشد.
این علاقه مندان اول باید خود تئاتر و بعد نوع عروسکی اش را باید معرفی کرده و می قبولاندند که بالاخره با کار مستمر و تلاش بسیار و اغناء مدیران وقت اولین جشنواره عروسکی را در ده فجر راه اندازی کردند و تا امسال 94 توانسته اند پانزده جشنواره برگزار کنند که هم از بنیان گذران و هم مدیران باید تشکر کرد. چرا که اکنون دیگر نه تنها یک رشته مهم دانشگاهی محسوب می شود بلکه عده زیادی از علاقمندان این رشته کار های ماندنی و زیبایی خلق کرده اند و می کنند و مخاطب خودش را هم دارد.با این کوشش ها شناساندن خود به جهان بود که ایران عضو "یونیما"ی جهانی که یکی از شعبات سازمان جهانی یونسکوست شد. حتی "بهروزغریب پور" 20 سال ریاست «مبارک یونیما» ایران را بر عهده داشت و هشت سال عضو فعال هیأت رئیسه یونیمای جهانی بود که هر ساله نشستی با حضور نمایندگان مراکز یونیما در سراسر جهان برگزار میشود تا درباره تعیین هیأت مدیره یونیمای جهانی تصمیم گیری شود.
غریب پور برای نمایش اپرای عروسکی نخی سالنی در زمینی متعلق به بنیاد رودکی به نام تماشاخانه "فردوسی " که صرفا به تئاتر عروسکی نخی اختصاص داشته باشد, ساخت و پنج اثر زیبا رابه نام های "حافظ" , "مولانا" , "مکبث", "رستم و سهراب" , "عاشورا" ,و آخرین آن "سعدی" را با بیش از بیست عروسک گردان به صحنه برده است.عروسک هایی که ساخته اند هریک اثر هنری محسوب می شود که در سالن انتظار این تماشاخانه برای اجرای عمومی گذاشته شده است.
تازه بعد از دیدن این آثار فهمیدم که اساسا نمایش عروسکی یا اپرای عروسکی , چیست؟ روز اولی که به دیدن اپرای مکبث رفتم با اینکه نمایش شکسپیر و داستانش برایم سقیل و نا مانوس بود, اما چنان مسحورجلوه های ویژه افکت و موسیقی ی این نمایش شدم که داستان نمایش برایم اهمیت درجه دوم یافت. و عجیب تر اینکه بعد از گذشت چند دقیقه همه عروسک ها حالتی زنده به خود گرفتند و چشم من آنها را به اندازه واقعی انسان ها می دید.
آخرین کاری که در این تماشاخانه دیدم اپرای سعدی بود که هم ماجرا داشت و هم موسیقی دلنوازی را عرضه می کرد. ماجرای سفرسعدی به اقصا نقاط و دیدن و تجربه کردن و آموختن و سرودن شعر را به ما نشان می داد و می شناساند.به من آموخت که سیاست هنری و فرهنگی زمانه سعدی چگونه بوده است. برای هر ایرانی , موجب مباهات است که در چنین مکانی به همت وهمیاری مدیرفهیم و هنرمند دلسوخته و با سابقه و ماهر ساخته شده که یک رشته ی اصولی و درست هنری جهانی را عرضه می کند
باید اقرار کنم که من برای خودم خیلی متاسفم که برای اولین بار در سن شصت سالکی توانستم اپرای عروسکی مکبث را در این تماشاخانه ببینم افسوس بخورم که چرا من و امثال من تا کنون از زیبایی محروم بوده ایم و نسل امروز چه خوشبخت تر از ما هستند.
چه می شد اگر در دوران گذشته و حال سیاست هنری درستی ترسیم شده بود, من ومن های دیگر خیلی زود تر مانند جوانان امروز تهرانی با این پدیده آشنا می شدیم ؟ و می اندیشم اکنون جای این نمایش ها در شهرستان ها برای جوانان علاقه مند و دوست دار این رشته هنری خالی است. اما تماشاخانه فردوسی یک استثناء است نهادی نهادینه شده نیست و به همت شخصی خاص بر پاست امید که ادامه یابد. هنوز ارکانش با وجود اینکه کارهایی در سطح جهانی تولید وعرضه می کنند, حرفه ای به معنای اخص کلمه محسوب نمی شوند یعنی دست اندرکاران و عروسک گردانان عروسک سازانشان دستمزد رسمی ندارند و فقط به شوق کار هنری و باور به گروه و کلکتیو هنری خود به این کار ادامه می دهند.
امید که ارکان طراز بالای کشور محبوبمان, پس از گذشت سی و هفت سال از انقلاب با ترسیم سیاست فرهنگی جامع و مانع و عملی کردن قاطع آن - مانند همه کشور های فرهنگ پرور و فرهنگ دوست و معنوی - همت گمارند وباعث شوند که دست اندرکاران همه هنرها و مردم عادی کشورعزیزمان خیلی زود تر از هنگامی که به دبستان بروند با پدیده های هنر ی اصولی مانوس شده و رشد یابند و شوربختانه دیگر شاهد نباشیم به علت نداشتن همان سیاست فرهنگی و قائم به سلیقه و توان فرد بودن مدیریت ها و یا به دلیل تأمین نشدن پول بلیت و سفر به کوبا کرسی جهانی هیات رئیسه ی یونیما را از دست بدهیم.
کاطم هژیرآزاد