بالاخره زمان خواندن نمایش آنتیگونه هم رسید.
گروه خوبی بودند. خوشحالم که با آنها آشنا شدم و تجربه ای داشتم. با اغلب آنها برای اولین بار بود که آشنا میشدم. گروه مستعد ی هستند و همکاری با آنها برایم مغتنم بود. مخصوصا گروه هماوازان(همسرایان) خیلی کارشان را دقیق و با مسئولیت انجام دادند. در تمرین ها هم مرتب بودند. کارشان را جدی گرفته بودند و این خیلی مهم است. نظم و لباس های یکدستشان نشان از این بود که به کارشان اهمیت قائلند و به نظر من به همین خاطر در اجرای امشب تاثیر خوب و مشخصی بر تماشاگران و حتی خود ما درخوانش نمایشنامه گذاشتند.
باورم نمی شد. در مجموع خوب برگزار شد. نگران این بودم که نکند تماشاگر نداشته باشیم اما تماشاچی هم لطف کرد و سالن چهار سو را پر کرد. تماشاگران هم نشان داد ند که مردم خیر و با معرفت و دلسوزی در اطراف ما هستند که برای کار خیر داوطلبند. بلیط ها همه فروش رفت و مقداری هم در آخر در صندوق جمع آوری شد. این خیلی مهم است.
اجرای خوانش مجموعه بازیگران هم بدک نبود. بچه ها از تمرین ها خیلی مسلط تر و بهتر بودند. اما من از اجرای یکی دو صحنه از کار امشبم راضی نبودم. به نظرم در تمرین ها انها را بهتر می خواندم. زیادی به هیجان آمدم . شاید می خواستم بیهوده مایه ی بیشتری بگذارم !! برای همین دقت در خوانش را از دست دادم و چشمم حروف را ندید و لغزش بیانی داشتم.
روح الله جعفری راضی به نظر می رسید. بالاخره موفق شده بود اینکار را به انجام برساند. هشت نمایش را باید مدیریت کند.کار پرحجم وسختی است. ولی به نظرم با اجرای انتیگونه کارش روی غلطک افتاد و از استرس هایش کم شد. برای اجرای فردا به اندازه امشب تنش نخواهد داشت.
مجید رحمتی کمک حال بسیار خوبی برایش هست. این جوان مستعد و خوش صدا, یاری گر خوبی هم برای انسجام گروه خوانشگر بود, و هم مدد کار جعفری به حساب می آمد. کهبد تاراج و بقیه دستیاراش خیلی با محبت و گرم بودند و برای هر نوع کار گروهی داوطلب بودند. آرزوی موفقیتشان را دارم.
امیدوارم در دو نمایشنامه خوانی دیگر یعنی "باغ آلبالو" که روز جهار شنبه و "عروسی خون" که روز پنجشنبه اجرا خواهد شد,و من درآنها نقش کوچکتری نسبت به آنتیگونه دارم, ضعف امروزم را نداشته باشم.