گل و قداره
"حدیث عشق بیان کن به هرزبان که تو دانی"
دراین جهان پرآشوب و جنگ وجدال و ... چه زیبا ست که نظاره گر ظفرمندی عشق وعدالت به وسیله هنرنمایی پیرانه سری باشیم که آستین بالا زده وبه قدر وسع خویش در وادی ناهنجاریها و قلب های یخی عشق فراموش شده را به یادمان می آورد و به درستکاری و عدالت پروری و جوانمردی و خیر خواهی بشارتمان می دهد.
"بهزاد فراهانی" نمایش "گل و قداره" را بر اساس داستان کوتاه " داش آکل" نوشته "صادق هدایت" نگاشته , اصل قصه هم دارای چنین مضامینی هست و فراهانی با دستکاری به آن غلظت بیشتری بخشیده است. می توان این اثر را درزمره نمایشهای مرکب از رمانتیک فعال, با گرته ای از رئالیسم اجتماعی شمرد. چرا رمانتیک ؟ زیرا اشخاص آن سیاه و سفید ترسیم شده و جنبه های زشت و زیبای زندگی با آمیزه ای از تخیلات غنایی و حماسی برجسته سازی و با احساسات و هیجانات غلیظ منعکس شده اند. این اسلوبی است که فراهانی از قدیم درنمایشهای خود از آن بهره برده و تاکید دارد , به طوریکه می توان گفت این اسلوب ویژه وی است. نمایشنامه هایی همچون "مریم و مرداویج" , "شب در حلبی آباد", "عروس" , "پتک" , "فیروزه" , گل و قداره" و... دارای چنین ویژگی هایی هستند که از خصلت جهانبینی و ذوق و سلیقه ادبی و تعلق قومی و میهنی او نشات می گیرد که در عرصه ادبیات نمایشی معاصر مقام قابل توجه و مغتنمی دارد.
از نکات چشمگیر نمایش "گل و قداره" قهرمانان این اثرند که همه از لایه های مردم کوچه بازاراند.خصال هریک از این قهرمانان به خوبی و به نحوی شاعرانه اما ساده و قابل فهم توصیف شده به طوری که در اولین برخوردها مخاطب آنها را می شناسد و ما به ازای آن را در جامعه به خاطر می آورد. وی برای شناساندن خصال هریک از شخصیت ها از طنز و مطایبه, نکوهش وستایش استفاده کرده است.مثلا برای معرفی پسر پولدار از طنزو مطایبه بهره برده ویا آقا بزرگ ثروتمند, خودخواه و مال پرست را با نکوهش و قهرمانان مثبتش را با ستایش توصیف کرده است.
مناسبات و تضادهای آدم ها در بستر قشر, طبقه , فرد و منافع و تقابل بین آنها که به شکل هنری بازتاب می یابد مضامین آثاراو را تشکیل می دهد.
وقالب درخوردی که برای ارائه این مضامین درنظر می گیرد, عموما تلفیقی از شیوه ها ی نوین و سنتی نمایشی است. از فاصله گذاری برشتی گرفته تا شیوه های نمایش های سنتی ازجمله سیاه بازی و تعزیه را می توان در ساختار نمایشی او دید وچشم گیرتر از همه اینکه در تمام اشکال نمایشی اش چاشنی تم موسیقی و رقص محلی و فولکلوررا که مانند نخ تسبیح تمام نمایش های او را به هم متصل کرده و یاد آوریکدیگر می شود مثال زدنی است. این خصوصیت در نوع خود زبانی خاص به نمایش های فراهانی داده است. او با مخاطب خود به این زبان سخن می گوید. به قول حافظ : "حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی".
آثار رمانتیک به خصوص نوع فعال آن هیجان نیرومندی ایجاد می کند. مخاطب را مستقیم به عدالت خواهی دعوت می کند و به دوستی و محبت رهنمون می شود و چهره های مثبت را توصیف و سرمشق قرار می دهد و به این سبب در قشرهای بسیط جامعه در گذرگاه هایی از تاریخ ,اثر انکار ناپذیر و مثبت دارد ولی آن هنگام که شرایط زمانی و مکانی وذوقی و مرتبت سلیقه مخاطب به ناگزیر و به ضرورت تاریخی تحول ودگرگونی می یابد, دیگر مورد پسند تفکر مثبت و خونسرد و دقیق بخش عظیمی از جامعه تحصیلکرده و روشنفکر نسل نوقرار نمی گیرد. مثلا نمایشی همچون " مریم و مرداویج" نوشته و کارهمین کارگردان در زمان و حال و هوایی خاص , با چنان استقبالی روبروشد که در آن سال ها در میان نمایش های هم قد و قواره خود نظیر نداشت اما چند سال بعد که دو باره به اجرا درآمد, چنین نشد زیرا جامعه جریانات مختلفی را ازسر گذرانده بود و خواستارو پذیرای طرحی تازه و نوبود.
نمایش "گل و قداره" را چند بازیگرقدیمی گروه فراهانی "کوچ" و بازیگران جوان دیگری همراهی می کنند. ازقدیم ترها "نقی سیف جمالی" در نقش "اسحاق", "امیر مهدی کیا" درنقش "آقا بزرگ", "سیاوش چراغی پور" درنقش "پدرمرجان", و جوانتر ها : "مریم رحیمی" در نقش "بلقیس", "روژین رحیمی تهرانی" درنقش "مرجان", "محسن بهرامی" درنقش "کاکارستم" ,"کامیارمحبی", "ایوب محمودنیا", "حسن یارلو" در نقشهای "نوچه ها", "نورالدین جوادیان" درنقش "پیشکار" فراهانی را که خود نقش " داش آگل" را بازی می کند, همراهی می کنند. اصغرفریدی ماسوله یکی از پیشکسوتان عرصه رقص وگروهش به اتفاق شهرام نجاتی و گروه موسیقی اش جلای نظرگیری به صحنه هایی از این نمایش می دهند.
کاظم هژیرآزاد