کارشناسان بیائید

روزنامه آفتاب ، سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۴ شماره۱۶۵۹

گفت و گو کننده :ساسان پارسی

اشاره :

تئاتر امروزما با مشکلات فراوانی دست وپنجه نرم می کند .مشکلاتی که وقتی به آن اندیشیده شود ،این احساس دست می دهد که تئاتردرحال خفگی است . گویی کسی پایش را برروی گلوی تئاتر می فشارد. برخی معتقدند که بخشی از این مشکالات به دولت بازمی گردد و بخشی دیگر به هنرمندان و شاید بخشی نیزبه مردم و به نهاد های خصوصی و ... اما این حرف ها دردی را از تئاتر دوا نخواهد کرد . این حرف ها مرهمی بردل زخمی هنرمند تئاتر نخواهد بود . درمان درد تئاتر، کمی عمل براساس برنامه ریزی های صحیح و کارشناسانه است ولی انگارنخستین کسی که باید گام بردارد به مرخصی رفته است . درباره این مشکلات بارها و بارها به شیوه های گوناگون صحبت شده و تنها کاری که از دست ما برمی آید بازگو کردن دوباره  آن است ؛ به امید آن که این تکرارها روزی رخنه ای ایجاد کند، همانگونه که چکه کردن آب ، دست آخر سنگ را سوراخ می کند . به همین دلیل به سراغ " کاظم هژیرآزاد " هنرمند  باسابقه و عضوهیات مدیر ه ی خانه ی تئاتر و انجمن بازیگران  رفته و نظرات وی را در باره مشکلات فعلی تئاتر جویا شدیم که در پی می آید .

    ·  مشکلات تئاتر در بخش هایی که با دولت در ارتباط هستند ، از جمله مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی کدام است ؟

    ·  نخست اجازه بدهید که نگاهی اجمالی به عنوان مدخل ، به تئاتردر ایران داشته باشیم ، ما در کشوری معنوی و هنری زندگی می کنیم . نه کشوری صنعتی . به سخن دیگر ، سایر ملت ها ایران را به عنوان کشوری تکنولوژیک نمی شناسند ، بلکه آن را مهد هنر و زادگاه فردوسی ، حافظ ، سعدی ، مولوی ، کمال الملک می دانند . فراموش نکنیم که در سردر سازمان ملل متحد ، شعرسعدی به چشم می خورد ، اما متاسفانه ، هیچ وقت ،ودر هیچ زمانی آن گونه که باید به هنرتوجه نشده است . آنقدر که در باره صنعت فکرمی شود ، به هنر پراخته نشده و نمی شود . در حالی که اگر به یاد داشته باشیم  همین کت و شلواری که ما می پوشیم ، از فرهنگ غرب پذیرفته ایم . از دانشمند تا فرد عامی در کشور ما از  "ماشین" استفاده می کنند ، درحالی که این واژه واین وسیله در انواع خود غربی بوده و ناگزیر آن را پذیرفته ایم ، اما در بخش هنر و به ویژه تئاتر، این طور نیست .

قدمت تئاتر در کشور ما چیز ی نزدیک به عمرهمان ماشین است . یعنی هر دو از ابتدایی ترین شکل خود در دوره قاجار آغاز شده و تاکنون ادامه یافته اند . بنابراین هر دو موضوع در جریان فرهنگ پذیری از جوامع غرب به جامعه ما انتقال یافته و ما ناگزیر بوده ، هستیم و خواهیم بود که در تبادل فرهنگی از این مواهب استفاده کنیم .شاید هم نوعی زیرکی شرقی است که باعث شده در برخی نهادها به سرعت ، فرهنگ غرب  را دور بزنیم و از آن بهره مند

 شویم .ازهنر ها نیز در انواع مختلف آن از شکل ابتدایی آن تا پیچیده ی آن بهره مند شده و می شویم  ، اما آن چه که تاکنون به آن بی توجه مانده ایم ، هنر پروری است . درحالی که کشو رها و ملت های زیرک و باهوش به این مطلب بی توجه نمی مانند . چون می دانند که هنر ، روح جامعه را صیقل داده وانسان را برای خلاقیت نو آماده می کند . اگر دقت کنید ، در هر دوره ای که آرامش وجود داشته است ، هنر ها رشد کرده اند ، و برعکس در دوران جنگ ، فقر، هنرها افولکرده اند  ، بنابراین هرحکومتی که بخواهد در تاریخ جای پا ونام نیکی  از خود به جا گذارد ، باید به هنر ها و علوم توجه کند ، توجه تنها به فراهم آوردن زمینه اقتصادی محدود نمی شود ، بلکه باید زمینه معنوی نیز فراهم باشد تا هنر و هنرمند بتواند رشد کرده و باعث افتخار و سربلندی ملت باشند. هنر و هنرپروری را نیاز به زمینه و بسترسازی دارد . از مهم ترین این زمینه ها ، زندگی و معیشت هنرمند است . که بسیار جدی است . چنانچه به آن کم توجهی شود ، در واقع به هنر کم توجهی شده است . موضوع حیاتی دیگر رعایت اصل تسامح و تساهل است . که نشان هوشیاری  دوران است . هنرمند باید آزادی انتقال تفکر و عقیده خود را به مخاطب داشته ، واز چیزی هراس نداشته باشد . دورانی که ازاین آزادی جلو گیری شده  و آن را مهارکنند ، در حقیقت هنر را محدود و آن را کوچک می کنند .در دوران هنرپروری ، تسامح و تساهل ، یک ضرورت است .

اما در کشور ما ، با توجه به این که انقلابی معنوی را پشت سر نهاده است ،وانتظار می رود که هنرمند پرورش یابد . و معیشت هنرمند  بهبود یابد ، بالاتر از همه وجود آزاد ی  هنرمند است که زمینه ی  خلاقیت را برایش فراهم می سازد . تنها با ارزان شدن کاغذ و قلم ، این اتفاق  نخواهد افتاد ، بلکه سیاست های کلان هر دوران تعیین کننده چگونگی وضعیت هنر و هنرمند در جامعه است .

           مسائل مورد نیاز تئاتر در بخش مادی ، موضوعاتی همچون سالن ، مناسبات حاکم براین سالن و مناسبات حاکم  برقوانین تولید اثر هنری و... رادر بر می گیرد . این قوانین باید مدون شود و همه ملزم به رعایت آن گردند .

 هنرمندی که به روی صحنه می رود ، نباید دغدغه  مالی داشته باشد ؛ بر روی صحنه به کرایه منزل خود بیندیشد . حتی تماشاگر نیز باید تابع قوانین حاکم بر تئاتر بوده و پرورش یابد . پرورش تماشاگر ، راه های گوناگونی  دارد.

برای این کار باید  نهادهای گوناگون همچون رادیو و تلویزیون و سینما را به خدمت گرفت و همچنان که تئاتر به این نهادها خدمت می کند ، این نهاد ها نیز به تئاتر خدمت کنند . کلانتری ها شهرداری ها ، شرکت های خصوصی و ... همه می توانند با تئاتر همکاری متقابل داشته باشند . قوانین تعامل  شرکت های خصوصی و دولتی ،با پرداخت یارانه  کارمندان  دولت و خانواده های آن ها می توانند  از تماشای نمایش بهره مند شوند و با ادبیات نمایشی آشنا  شوند.

 برای کشاندن مردم به پای گیشه های تئاتر ، ده ها راه وجود دارد . تجربه ی کشور های دیگر در این زمینه راهگشاست . مردم ثابت کرده اند که در صورتی که شرایط فراهم بوده و تئاتر خوبی بر روی صحنه رفته  ، حاضربه تحمل رنج راه و هزینه برای دیدن تئاتر هستند

·  آیا پرورش هنرمند و مخاطب که در صحبت ها به آن اشاره کردید ، دو موضوع مستقل از یکدیگر بوده و هرکدام جدای از دیگر ی می تواند اتفاق افتد یا هر دو موضوع به یکدیگر وابسته اند ؟

    · پرورش تماشاگر با پرورش هنرمند کاملا همراه بوده و از یکدیگر جدا نیستند هنرمند در ارتباط تنگاتنگ با مخاطب رشد می کند . جامعه ای که به درستی از هنر استفاده می کند ، از استرس تخلیه و ازفشار های موجود در جامعه شلوغ صنعتی رها می شود .و از میزان جرم و جنایت و بزهکاری کاهش خواهد یافت. در دورانی که هنر پرور بوده و برای سطوح گوناگون سنی ، این امکان رافراهم کند ، روابط خانواده ها بسیار محکم تر می شود وکاهش  جرم و جنایت نتیجه ی غیر مستقیم آن است . دانش آموزان در ساعات تعطیلی مدارس ، اوقات فراغتی دارند که تمام آن با پرداختن به درس و مدرسه نمی گذرد . اگر برنامه ای وجود داشته باشد که این دانش آموزان  را با نظر مربیان ، هفته ای یک بار به دیدن تئاتر بروند ،  مدتی به آن تئاترفکر می کند و شاید مدتی در حواشی آن چه که دیده تحقیق و مطالعه کند . در ضمن این امکان را برای او فراهم کرده ایم که در صورت تمایل ، برای همیشه تماشاگران پرو پا قرص تئاتر باشد .

بنابراین هنرپروری و مخاطب پروری لازم و ملزوم یکدیگربوده و تنها در جامعه ای هوشیار محقق می شود . اگر در هر کدام خللی وارد شود ، می توان افزایش جرم و جنایت و بزهکاری را در جامعه انتظار داشت .

فراموش نشود که درمان همواره پرهزینه تر از پیشگیری          است . اگر برای هنر پروری و مخاطب پروری سرمایه ای هزینه نشود ، سرمایه ی گزاف تری دربرخورد با جرم و جنایت هزینه باید کرد . چه استرس ها و فشارهای موجود در جامعه را که می توان به وسیله هنر کاهش داد .  بنابراین بهتر آن است که پیشگیری کنیم و هنر یکی ازعوامل پیشگیری کننده اجتماعی است .

     ·  اگربخواهیم برخی کشورهای خارجی را در این زمینه مثال بزنیم ؟

  ·  به عنوان نمونه ، بودجه ی سالانه ی هنر کشور فرانسه را با این بودجه در کشور خودمان مقایسه کنیم . بودجه کل هنردر کشور ما سه دهم درصد نسبت به کل بودجه است ؛ ولی بودجه ی هنر فرانسه ، شش درصد بودجه را به خود اختصاص داده است . این سه دهم درصد ، شامل هزینه نگهداری و سایل فنی ، دستمزد کارمندان و کارگران و هزینه ی تولید اثر هنری و ...نیزهست . کشور ما از نظر وسعت و جمعیت ، چندین برابر کشور هایی همچون آلمان ، یا فرانسه است .شاید بتوان گفت که کشورفرانسه  ازنظر وسعت ، خیلی بزرگتراز استان خراسان مانیست . حال آیا به نظر شما این رقم در مقایسه  با این وسعت و جمعیت ، مناسب است ؟ این موضوع تنها نشان دهنده ی آن است که ما به مساله جوانان ، به مساله ی هنر سازنده و به عبارتی پیشگیری از فجایعی که در کمین جوانان و در کمین ملت ماست ، توجهی نداریم .

 ·   نهادهای دولتی ، همچون مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، چقدر می تواند در این برنامه ریزی ها موثر عمل کند ؟

·   با این توضیحاتی که دادم ، تکلیف این نهاد ها وحتی خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روشن است . ما انتظار نداریم که این وزارتخانه یا مرکز هنرهای نمایشی که حتی سازمان هم نیست و بودجه ی بسیار ناچیزی از رقم یاد آوری شده را در اختیار دارد ، معجزه کند . مثلا بودجه ی سه میلیاری که در اختیار مرکز قرار می گیرد ، متعلق به تمام کشور است . با این بودجه باید هزینه های تولید اثر هنری ، نگهداری ابنیه فنی و فرهنگی و حقوق کارمندان پرداخت شود و این موضوع امکان پذیر نیست . بنابراین نباید از مدیران این مرکز انتظار معجزه داشته باشیم . با توجه به خیل علاقه مندان به هنرو تعداد زیاد مراکز آموزشی در سطح کشور، حتی مشکلات این مدیران بیشتر از برخی حوزه های دیگر است . در سطح کشور در حدود ۱۴ مرکز رسمی آموزشی وجود دارد که فارغ التحصیلان این مراکز آموزشی در سال به هزار نفرمی رسد . در حالی که فرصت شغلی در این حوزه افزایش نمی یابد ، بنابراین بسیاری از فارغ التحصیلان به شغل های دیگرروی می آورند . چون این حوزه ، شرایط مادی و معنوی معیشت را برایشان فراهم نمی آورد . تمام این مشکلات  برخاسته از همان زمینه ی مادی است که مربوط با اندیشه وسیاست گذاری کلان است .

·  چگونه می توان شرایطی فراهم کرد تا نهادهای گوناگون به این مهم پرداخته و به تدریج این مشکلات را حل کنند ؟

     قانون  . خواستن . این که چگونه می توان به این موضوع دست یافت ، آسان است . مهم خواستن است . راه فراوان است . مثلا در کشورهایی مثل آلمان و یا فرانسه ، قوانین و نحوه ی اداره ی تئاتر ها ی دولتی و خصوصی و نیمه خصوصی وجود دارد. به عنوان مثال شرکت های خصوصی در فرانسه ، چگونه به بقا و افزایش سطح تئاتر کمک می کنند ؟ یافتن این نحوه اداره آسان است .

تمام بودجه ای که فرانسه برای تئاتر لحاظ می کند دولتی نیست . تنها بخشی از آن دولتی است . بقیه را بخش های خصوصی تامین می کنند .

باید گفت که آقایان ، اگر بلد نیستید ، از کارشناسان خارجی دعوت کنید . به آن ها حقوق پرداخت کنید تا به شما یاد بدهند . مثل مربیان فوتبال که از کشورهای دیگر استخدام می شوند تا در ایران فوتبالیست پرورش دهند .

 باید بالاخره یاد بگیریم چگونه ذوق جوان این مملکت را پرورش دهیم و او را از ابتلاء به  انواع فساد نجات دهیم . قرن بیست ویک عصر ارتباطات است . نمی توان از جوان امروز توقع داشت مانند جوان هفتاد سال پیش فکر کند . اداره جامعه امروز کار ساده ای نیست . اگر می خواهیم درست عمل کنیم ، پرداختن به موضوعات یاد شده از ضروریات حیاتی است .

 ·   شاید بخشی از مشکلات که در تئاتر امروز ما وجود دارد ، به دست اند کاران تئاتر و به اصطلاح تئاتری ها بازگردد . نظر شما در بازه ی این بخش از مشکلات تئاتر چیست ؟

·   همه ی هنرمندان این کشور فرزندان همین آب و خاکند . هنرمند پس از بیدار شدن از خواب ، باید وارد همین جامعه شود . یعنی همه افراد جامعه از مناسبات وپیچ و خم های همین جامعه می گذرند. و تافته ی جدا بافته ای نیستند . مناسباتی که ترسیم کردم ، وشرایط حاکم بر جامعه ، بر هنرمنداین جامعه نیز مسلط است .

هنرمند نیز مانند تمامی افراد دیگر جامعه دارای مشکلات اقتصادی ، اجتماعی ، و خانوادگی و...است بنابراین نمی تواند متفاوت باشد . البته هنرمند متفاوت عمل می کند . ولی در مجموع همرنگ جامعه است . و اگر در جامعه ای کژی وجود داشته باشد ، هنرمند نیز می تواند ازآن مصون بماند .

چرا بسیاری از علما و هنرمندان ونخبه های ما مهاجرت کرده اند  ؟ علت آن است که سیاست های کلان ، در راستای پرورش علم نیست . بودجه ای که برای تحقیقات در نظر گرفته شده بسیار نازل است . همچنان که بودجه ای که به هنر تخصیص یافته است . بنابراین در این شرایط نباید نتیجه ای غیر از این انتظار داشت .

 ·  یکی از مشکلاتی که به شدت در تئاتر امروز ما به چشم می خورد ، تعداد زیاد هنرآموختگان و فارغ التحصیلان ( تجربی ، کارگاه های آموزشی ، و دانشگاهی ) در این عرصه ، در مقابل تعداد بسیارکم فرصت های شغلی است بدیهی است که این امر مسائلی را به دنبال خواهد داشت . از جمله آن که فارغ التحصیلان ، پس از صرف هزینه های بسیار زیاد مالی و زمانی ، در عرصه های دیگر مشغول کار می شوند و هزینه ای که صرف  پرورش آن ها شده است ، از بین خواهد رفت .

·  سیستمی که اجازه می دهد دانشکده ای این همه فارغ التحصیل داشته باشد ، سیستم غلطی است . در کشوری مانند روسیه ، ویا آمریکا ، تنها تعداد محدودی دانشجو در سال در رشته تئاتر پذیرفته می شود . شرایط پذیرفته شدن هم آن قدر سخت است که به راحتی نمی توان وارد شد. بدیهی است که در شرایط  کشور ما کیفیت آموزش دانشکده ها ، خیلی پایین است . اصلا قابل مقایسه با دیگر کشورها نیست . چون شرایط هنر پروری که عرض کردم ، وجود ندارد. چون استاد های ما هم نیازمندند . حتی به ندرت هنرجویی که دوران تحصیل خود را به پایان رسانده ، و فارغ التحصیل شده ، جذب کار می شوند .

شما در فرانسه کلاس بازیگری را نمی بینید که پنجاه نفر هنرجوداشته باشد . باید سیستم اداره دانشکده را از کشورهای صاحب تئاتر یاد بگیریم . باید بدانیم که فارغ التحصیلان به چه درد می خورند ، درحالی که توان اجرای کار در همین حوزه محدود ما را هم ندارند .  . حتی اگر فرض کنیم که همه فارغ التحصیلان ما بسیار با استعداد هستند و همه استادان ، آنچه که شایسته و بایسته است ، به آن ها آموخته اند و آن ها هم آن چه که شایسته و بایسته است فراگرفته اند ، و اکنون می توانند در عرصه ی تئاتر ،

عرض اندام کنند ، چرابازار کار برای آن ها نیست ، پس به آن ها ظلم کرده ایم .  بودجه ، سالن ، تساهل و تسامح ، امنیت شغلی و... برای آن ها نداریم  . بنابراین برای رسیدن به آن چه که باید باشد ، کار های بسیاری باید انجام گیرد . تئاتر شهری که در حال حاضر وجود دارد ، تالار وحدت که از آن استفاده می کنیم ، تالار فرهنگ که در آن همیشه به روی تئاتری ها بسته است  . در حالی که برای تئاتر ساخته شده بود را ما نساخته ایم . دیگران ساخته اند که ما دوستشان نداشتیم . سالن های زیادی در سطح تهران موجود است که در اختیار سازمان های دولتی است . که در سال یکی دوبار برای مراسم مختلف درش باز می شود و برنامه هایی به مناسبتی در آن اجرا می کنند . اگر همین سالن ها با برنامه ریزی ، در اختیار تئاتر قرار گیرد ، هم کارمندان وزارتخانه ها استفاده می کنند ، هم همه افراد آن محله . و این کار نیاز به تعامل و همکاری و تدوین سیاست کلان هنر ی دارد.

 · درمیان صحبت ها به تعدادی از راهکارها برای بهبود وضعیت تئاتر کشور اشاره کردید ، اما اگر بخواهیم بک جمعبندی کلی از راهکارهای پیشنهادی شما داشته باشیم نظرتان چیست ؟

· ما در این مملکت روی تحصیل کرده ها  سرمایه گذاری کرده ایم . بچه ای که به مدرسه رفته وسپس به دبیرستان و دانشکده و در نهایت خارج از این کشور رفته ، هزینه ی گزافی صرف او شده است . نباید به راحتی اجازه داد تاکسی که در فرانسه تحصیلات عالیه را گذرانده ، و مدرک دکترا گرفته و به کشورش بازگشته ، بیکار بماند . در حال حاضر چند دکتر را سراغ دارم که بیکارند و یا جلوی کارشان گرفته شده است . باید در سیاست کلان  وسعت دید داشته باشیم . مسئولان ما نباید از انتقاد بهراسند . انتقاد سازنده است . همانگونه که رئیس جمهور جدید  مان نیز یاد آوری کرد ، انتقاد به معنی تخریب نیست ، بلکه به معنی سازندگی است . بنابراین راهکاری نمی بینم جز این که از این سرمایه ها و از آن چه که داریم استفاده کنیم . یعنی مسولان کلان ، کارشناسانی را که در خارج از کشور آموزش دیده اند در نظر داشته باشند و از آن ها استفاده کنند.

کارشناس مدیرانی که  استخدام می کنیم  ، در تعامل با این کار شناسان ، می توانند سیستم صحیحی را طراحی کند . سیستم های آموزشی ، پرورشی تماشاگر و هنرمند و نیز سیستم ارتباط میان مخاطب و هنرمند که پیش از این در کشور های دیگر تجربه شده وما می توانیم از آن ها بیاموزیم .

در حالی که بسیار ی از این سرمایه ها ی ما یک به یک از بین می روند . فراموش نکنیم که آقا و خانم  اسکویی از دنیا رفتند . مهدی فتحی از دنیا رفت . بیاییم از این سرمایه ها استفاده کنیم . نه آنکه وضعیتی ایجاد کنیم که این سرمایه ها از کشور فرار کنند .