چاپ

 


اجرای قرارداد تیپ یک ضرورت اجتناب ناپذیر

     گاه مدیران صنوف خانه تئاتر ، بر می‌آشوبند که چرا اعضاء نسبت به وظایف صنفی خود بی اعتنا هستند و آن طور که بایسته صنف است بین مدیران منتخب و بدنه صنوف ارتباط و ارتباط متقابل  وجود ندارد. چرا اعضاء نسبت  به فعالیت‌های  انجمن‌ها و خانه خود  ، خونسردند و مشارکت فعال نمی‌کنند. به چه علت بعضی بعد از این که تشریفات عضویتشان به انجام رسید ، و کارتی گرفتند ، می روند و  پشت سر خود را هم نگاه نمی‌کنند ؟ !  سبب چیست که مجامع عمومی انجمن ها و خانه تئاتر، غالباً به حد نصاب نمی رسد و به دور بعد می کشد ؟   
     یکی از اعضا می گوید: این عدم ارتباط ، نشان نبود و یا کم داشت  شناخت و تجربه‌ی اعضاء ، در رعایت اصول و وظایف  صنفی است . دیگری  سخت گیری و شدت عمل را توصیه می کند و پیشنهاد پایان دادن به عضویت کسانی  که شرکت فعال ندارند را می‌دهد. عضوی  تنها اعضای خنثی ، و عضوی  دیگر فقط  متقاضیان  جدید  را نشانه می گیرد و معتقد به سخت گیری نسبت به آن‌ها است .
     انتظار اساسنامه و مدیران 
    اساسنامه خانه تئاتر ، و آیین نامه های انجمن های تابعه ، وظایف و فعالیت هایی برای هیئت های مدیره همه ی انجمن ها قائل شده است اما برای اعضا هیچ گونه تعهدی ، جز پرداخت حق عضویت در نظر نگرفته است. مثلا معین نیست اگر مجمع عمومی که با مشقت و هزینه ترتیب داده می شود ،  اما از سوی اعضای مورد استقبال واقع نمی شود ،  چه باید کرد ؟! درحالی که همه می دانیم اگر همه اعضای خانه تئاتر ، یعنی همه آن‌هایی  که  دعوت نامه به دستشان می رسد ، یا همه آن هایی که کارت عضویت خانه تئاتر را در اختیار دارند ، در مجمع عمومی حضور یابند ، سالنی سه  برابر گنجایش تئاتر شهر لازم است !!
    اعضا ء چه می گویند ؟
    عمده ترین پاسخ به انتقاد ها این هاست  : "خبر نداشتم ". "مسافرت بودم" ، "سرکاربودم‌" ، ‌"گرفتاربودم " یا "ای آقا حالا مگه چه خبر بوده ؟" یا "این قدر از این همایش ها دیدیم دیگه خسته شدیم" و یا  "راهم خیلی دوره . می دونی من از کجا می‌یام؟"و یا "اصلاً خانه تئاتر خبر داره اجاره خانه‌ام عقب افتاده ؟" و یا  برای خانه دار شدن ما فکری ک رده ؟"!!
    چنین شرایطی است که مدیران برآن  می شوند تا تجدید نظر کلی روی اعضای خود و همچنین متقاضیان  عضویت جدید انجام دهند. و به این سخن حکیم فرزانه طوس اقتدا کنند که :" یکی مرد جنگی به از صد هزار" .
     سبب چیست ؟
    آیا اساساً مربوط به کم داشت آگاهی ما از الزامات و مقتضیات صنف است  یا عادت نداشتن  به شرکت در گروه های صنفی است؟ آیا باور نداشتن به این نیازمندی ها است و یا در نبود همگونی اقتصادی و پایگاه های اجتماعی ناهمسو در میدان "تئاتر" است ؟ به نظر می رسد اساسی ترین علت را باید در همین آخری ، یعنی  در پایگاه اجتماعی و اقتصادی و معیشتی اعضاء خانه تئاتر جستجو کرد. به چند اظهار نظر اعضاء توجه کنیم: "عده ای به تصور این که روزی از عضویت خود در خانه تئاتر عوایدی  ببرند ، عضو خانه تئاتر شده اند. و چون بعد از مدتی  نصیبی  نمی بینند ، نیازی هم به حضور خود احساس نمی کنند" .  و یا "اعضای خانه تئاتر دارای وجوه افتراق فراوان و وجوه اشتراک ناچیزند" یا "عضو شدن بعضی ، بدون هیچ هدفی ، صرفا تفننی بوده است". مسئول امور مالی یکی از انجمن ها می گوید : "بعضی کارتی گرفته اند و گاهی  به حسب اتفاق و یا مناسبتی می آیند و حق عضویت ناچیزی را می پردازند ، و پی کار خود می روند و کاری به بهشت و دوزخ خانه تئاتر ندارند". عضو دیگری می گوید : برای بعضی سخت است که کرایه بپردازند و سختی راه و آلودگی هوا را متحمل شوند . ترجیح می دهند درخانه بنشینند و خود را به زحمت نیاندازند. و عضو لیسانسیه جامعه شناسی  می گوید : اعضاء اساسا از تجانس  اقتصادی – مثل کارگران یک کارخانه – برخوردار نیستند ، و  روزی خود را از مشاغلی غیر از تئاتر به دست می آورند . عضوی می گوید : دوستی را می شناسم که فقط کارت عضویت انجمن را می خواهد زیرا این  کارت به او هویت هنری می بخشد. چه بسا تجربه کرده است که این کارت ، در خارج از کشور دارای اعتبار ویژه ای است . بیهوده نیست که تعدادی از اهالی قدیم تئاتر، که در خارج از کشور زندگی می کنند ، در سفر موقت خود به ایران ، خواهان گرفتن  کارت عضویت خانه تئاتر هستند. اما همین ها ، از بی اعتبار بودن این کارت ها در کشور خود شکوه  دارند.
قرارداد تیپ پیشنهادی خانه تئاتر گامی است به سوی حرفه ای شدن
از کمبود اشتراکمان  در مجموعه ی صنفی خود سخن  گفتیم و از جدایی ها ژکیدیم ، اما انصافاً ، این  اشتراکاتمان  نبوده که ما را به دور هم جمع کرده است ؟  آنچه ما را به هم نزدیک می کند ، مصالح و منافعی است که گاه از دیدمان  پنهان است . گردهمایی ما ، مانند آن جمعی  نیست  که بر اثر حادثه ای در خیابان به وجود می آید . آن چه  باعث کمبود یگانگی گروهی در خانه ماست ،  ناهمگونی و عدم  تجانس فردی و گروهی ، به لحاظ داشتن  پایگاه های اجتماعی و اقتصادی و اندیشگی  گوناگون اعضای ماست ؛ که آن هم  تنها در سایه شرایط به راستی "حرفه ای" تئاتر بوجود می آید . هنگامی که شغل تئاتر در میدان "کار" ، مانند دیگر مشاغل در جامعه "معنی" شده و به رسمیت شناخته شود ، به عبارت درست تر "حرفه ای شدن‌" صورت عینی یافت ، همگونی نیز شکل خواهد گرفت.
سود مشترک ما ، در گرو اجرای  "قرارداد تیپ" پیشنهادی خانه تئاتر که تنها گامی است  به سوی حرفه ای شدن اهالی تئاتر، به سایه رانده می شود، و یا این جا و آن جا پاسخ های غیر رسمی و مبهم  داده می شود و از بحث و گفت و گو درباره آن اجتناب می شود. از این رفتار چنین برمی‌آید که دوست ندارند ما حرفه ای شویم . خواست مصرانه برای اجرایی کردن آن نامشروع نیست .