چاپ


 

زنگ تلفن به صدا در آمد:

-سلام حمیده .من رهامم . می خواستم دعوتتون کنم که از نمایش ما دیدن کنید.

- خیلی ممنون . هست باهاش هماهنگ می کنم.

-  ه برای چی ؟

- نه .

- اهه من فکر می کردم ه هم تو کارشما بازی می کنه .

- چرا این طور فکر می کردید؟

- خب آخه ه همیشه با این کارگردان کار می کنه فکر کردم که بازهم با شماست .

- این بار همه دانشجواند.

- یعنی چون ه کار نمی کنه نمی یای ببینی؟

- نه به خدا. این طور نیست حتما میام . فکر می کردم کارگردان شما گروه داره وه همیشه با گروهش کارمی کرد.نه که این چند تا کار آخری که از ه دیدم با این کارگردان بوده فکر می کردم که جزء گروه اونه مگه شما گروه نیستید  ؟

- چرا هستیم  ولی همیشه آدم های گروهمون یکسان نیست عوض می شن .تو ایران که نمیشه گروه داشت .

- چرا نمی شه داشت ؟

- برای این که گروه خرج داره اعضاء گروه ملتزم نیستند بایستند تا گروه کار کنه ممکنه گروه یکی دوسال بیکار باشه و کاری نکنه ، اعضاش که نمی تونن بیکار باشن .

- اگه آدمای گروهش  عوض می شن ، ببخشید باید اسم گروه رو برداره بگه کارهای پیشین من . ولی من همیشه توی بروشوراش می بینم  کارهاشو با عنوان گروهش معرفی می کنه .مثلا توی بروشوهاش می نویسه کارهای پیشین گروه فلان و فلان و...این درسته ؟من گروهی رو می شناسم که خودش وخانومش و دوتا بچه هاش رو می گنه گروه . چرا اسمشو می ذاره گروه بذاره کارهای پیشین خانواده من .یعنی من دیگه عادت کردم وقتی اسم اون گروه را می شنوم و یا جایی می خوانم چهره های این خانواده را مجسم می کنم . وهیچ بازیگر دیگری با شنیدن اسم این گروه در ذهنم متجسم نمی شه .نه که بد باشه ها...

- حالا چه فرقی می کنه . مهم کاری است که انجام میده

- هیچ فرقی نداره ؟  از تو تعجب می کنم برای من فرق  می کنه وقتی من گروه رو میشناسم ، می دونم که کیا توش بازی می کنن خیلی بهتر با اون ها ارتباط برقرار می کنم . مثلا من بازی یکی دونفراز گروه پیشین کارگردان شمارا دوست دارم بیشتر میرم اونا رو ببینم که مثلا تو این نمایش چه کار کردند و چطور هنر خود را به نمایش می گذارند ؟  بعضی از تماشاگران برای نام  کارگردانش می رن . مثلا من اولین فکری که کردم این بود که آیا کاظم دعواش شده ؟ آیا تو این کارنقشی برای او نداشته ؟  نمی دونم اشتباه می کنم یا درست میگم من گروهو با آدماش می شناسم . کارگردان نویسنده ، دراماتورژ،طراح صحنه ،  بعلاوه بازیگران .

- ای بابا چی درسته که این درست باشه !

- وقتی من اسم یک گروه تئاتری را می شنوم بلافاصله چهره ی بازیگرانش به یادم میاد .چرا که بادیدن هر کاری خاطره ای از نقش ها  در ذهن من تماشاگرنقش می بنده . من وقتی در یک نمایش با کاراکتری ارتباط برقرار می کنم تا مدت ها چهره ی او ن کاراکتر توذهنمه .در کار جدید یک بازیگر ، هنوز همان چهره را به یاد می آرم اما کنجکاو و هیجان زده می شم که این بار او رو درچه نقشی می بینم .آخه من عاشق دیدن تئاترم .نمایش های چند تا گروهی را که دوست دارم نبینم انگار یک چیزی را ازدست داده ام . من برای ازدست دادن بعضی از نمایش ها خودمو همیشه سرزنش می کنم .شاید بشه گفت یه تماشاگر حرفه ای ام .  همه گروه ها رو به چهره ی بازیگرانش می شناسم . وقتی می بینم بازیگری مهمان یک گروه دیگه شده گیج می شم .یه مقاومت عجیبی برای پذیرش این بازیگر در گروه دیگر در من به وجود میاد .مطمئنم که جنس کار با هنرپیشه ی مهمان جور نمیشه . چون هر بازیگری شگرد و لم بازی خاص خودشو داره که در گروه خودش بار اومده وقوام گرفته . این بازیگر در گروه دیگه مثل کت و شلوارو پیراهنیه که با هم جورنیستند و این فقط تماشاگر حرفه ای می فهمه  .