چاپ

شب هجدهم نمایش "راه مهر، راز سپهر" پنجشنبه 95/3/13

کتایون: یادت باشد! دینی که با تیغ فراز آید، با تیغ نیز فرود می آید، شنیده ام که گفته بودی هرکس دین زرتشت نپذیرد و او را پیامبر نداند، به شمشیرت جانش می ستانی ! باور نمی کردم! کنون با چشم خویش می بینم  که چنین خواهی کرد.

امروز موبایلم را در خانه جا گذاشتم.خیلی عجیب بود چه عادت بیهوده ای مرتب می خواستم به آن سر بزنم و از خبر هایی آگاه شوم. یا ببینم چه کسانی در سوکوت به من زنگ زده اند.

گفته بودند اجرای امشب را به خاطر رحلت امام خمینی ساعت 5عصر شروع کنید. من فکر می کردم به خاطر این روز و این ساعت هم شده دیگر تماشاگر نخواهیم داشت اما به عکس، امشب تماشاگران ما بیشتر از هر روز شده بودند. شکری در سخنرانی هایش گفت من این روزها که تماشاگرامان را رو به ازدیاد می بینم و از ایشان خواهش می کنم اگر از نمایش خوششان آمده ما را تبلیغ کنند و همچنین تبلیغات خود دوستان مخصوصا وحید و آریا ، و ریتم شما مخصوصا خنیاگران که دیشب خیلی خوب بودند، من  با خیال راحت نمایش را می بینم. ولی خواهش می کنم تمام اجرا ها مثل دیشب و پریشب خوش ریتم باشد. ما کم فروشی نکنیم. من قول می دهم نمایش، کار خودش را خواهد کرد و از این ببعد که یک هفته دیگر به اتمام نمایش نمانده، تماشاگر خوبی خواهیم داشت. خوشبختانه اشخاص شخیص و با ارزشی کار شما را دیده اند و بسیار خوششان آمده. تعریف کرده اند. ولی ما نباید از تعریف ها و تکذیب ها دلخوش و یا دلزده شویم کارمان را اگر یک تماشاگرهم داشته باشیم باید به درستی انجام دهیم.این یک وظیفه ی هنری و اخلاقی است.

هامون تنها خواننده مرد گروهمان را سرچهار راه دیدم. بعد از سلام و علیک برایش تعریف کردم که دیشب چطور صدایم تحت تاثیر خوردن قرص های سرماخوردگی قرار گرفت وتاثیرش را بر نمایش هم گذاشت. تعدادی دارو تجویز و تعریف کرد. دیدم خیلی به امور دارویی وارد است و اسامی دارو های مربوط به صدا و سرماخوردگی را می داند. از او خواهش کردم  من که اسامی این ها را نمی دانم بیا  باهم برویم دارو خانه خودت بگو چه بخریم.. به اتفاق به داروخانه کنار تئاتر شهر رفتیم. دو شربت و قرص مکیدنی و آنتی هستامین خریدیم به تئاتر برگشتیم. بلافاصله مصرف کردم. ولی آب ریزش ام تا اجرا و در میان اجرا هنوز در طرف نشده بود وبی حالی و درد مزمن بدن دست از سرم بر نمی داشت، ولی چرت قیلوله در ته صحنه خیلی چسبید. اما مرتب احتیاج به دستمال کاغذی داشتم.

یک کیسه آشغال را اوائل اجرا در سمت چپ صحنه آویزان کرده ام خیلی خوب است لیوان های یک بار مصرف که این سیگاری ها توی آن سیگارشان را خاموش کرده اند و دستمال کاغذی های مصرف شده  را توی آن می ریزیم. ایکاش پشت صحنه سمت راست هم یک کیسه نصب کنم. فردا اینکار را خواهم کرد. من وقتی بینی ام را پاک می کنم نمی دانم دستمال را کجا بیاندازم. یک لیوان یک بار مصرف استفاده شده گیر می آورم و داخل آن می اندازم و مچاله اش می کنم.چو ن نه صطل آشغالی پشت پرده سمت راست هست و نه کیسه زباله همان جا می اندازم . طبیعی است که کسی رغبت نکند دستمال مصرف شده مرا از زمین بردارد. شایسته است آن سمت راست از لیوان های یک بار مصرف و دستمال مستعمل پاک شود و برای استفاد سریع از دستمال تمیز برای آب ریزش بینی و نظافت در نزدیک ترین محل دستمال کاغذی و کیسه زباله گذاشته شود فردا خودم این کار را می کنم. از سمت چپ مشکل ام حل شده چون خودم دستمال می آورم و جایی که دراز می کشم می گذارم و به موقع لزوم استفاده می کنم. اما سمت راست به دوستان صحنه زحمت می دهم خجلت زده میشوم. خیلی می ترسم داخل صحنه هنگام صحبت کردن موفم آویزان شود. و از بینی ام آب سرازیر شود.خیلی ببخشید دلنوشته ی امشب حال به هم زن شد. چه کنم. این هم خاطره ای است. پشوتن فین فینی.

اما امشب اجرای خوبی داشتم. گرم بودم. صدایم نه مثل دیروز اما سرجایش بود.از بازی ام لذت بردم. وقتی از بازی ام لذت می برم، به نظرم کارم را درست انجام داده ام. البته نظر کارگردان مهم است اما در درجه اول خود بازیگراست که به بدی کارخود پی می برد. من انکار نمی کنم بد باشم اول خودم می گویم امشب بد بودم. ولی  من امشب ، به نسبت دیشب خوب بودم. در مجموع راضی بیرون آمدم.

در این دوشب فرشید صمدی پور، صمد صباحی، محمد رستمی،فرید زاده ، میامی ، بیوک میرزایی و... و تعدادی دیگر که یادم نمی آید آمده بودند.به نظرم بعضی خیلی خوششا ن آمده بود ولی بعضی از قیافه هاشان معلوم بود خوششان نیامده . مجید گیاهچی را در میان تماشاگران دیدم. نگاه های بی تفاوتی داشت.دلم می خواست بدانم نظرش چیست اما برای خسته نباشید نیامد.خب شاید خوشش نیامده . اشکالی ندارد.

امشب یکی گفت ای کاش با سرود هایی که خوانندگان می خوانند محسن گودرزی حرکت موزونی هم برای آن آهنگ هایی که از اول خوانده می شود طراحی و اجرا کند. از نظر تماشاگر خیلی جالب و چشم نواز می شود. گفت در همان فاصله تعویض صحنه ها رقصی را با همان آهنگ ها آماده کند تا هم آهنگ داشته باشید و هم رقص تماشاگر این ها را دوست دارد. نمی دانم. حتما گودرزی آنرا دوست نخواهد داشت.  ولی شاید درست می گوید. تماشاگر بعد از شنیدن جملات سخت فهم ، باید تنوع تصویری ببیند.شاید نمی دانم؟!