چاپ

 

قوم گرایی ونژاد پرستی

سه اتفاق پشت سر هم در یک هفته بعد از ترور ناجوانمردانه دانشمند هسته ای ایران به نظر بی معنی نیست . کلیپ ویدیویی  در فضای مجازی نشر داده شده و دست به دست می گردد. مضمونش تصویرتعدادی دانشمند و هنرمند و ورزشکار متولد خطه ای از این آب خاک را نشان می دهد که زبان مادری شان فارسی نیست. گوینده ضمن معرفی این شخصیت های صاحب نام، تاکید می کند ای کسانی که دارای این زبان متعلق به این قوم هستید در هر کجای عالم که زندگی می کنید به این قوم افتخار و مباهات کنید. البته با کمی دقت می توان دانست که  نفرات یاد شده خود از امتیازاتی که در مرکزیا خارج از کشور برخوردار بوده اند سری توی سر ها پیدا کرده اند. می توان گفت که خود این افراد ، بدون اینکه خود بدانند ابزاری برای نشان دادن برتری قومی و نژادی به دست این کلیپ ساز شده اند.

عجیب اینکه هم زمان ،انتشار این کلیپ مصادف است با سخن فکر نشده ای که سهوا از دهان یک بازیگر زن معروف در صدا و سیما، که حاوی تحقیر قومی ازاقوام ایرانی است که حاصلش موجی از اعتراض و انزجار نسبت به این بازیگررا در فضای مجازی و نیز شبکه های تلویزیونی ریز و درشت جهان را به دنبال داشت. والبته این بازیگرمتوجه اشتباه خود شد وعذر خواهی کرد.

عجیب تر اینکه درتظاهرات پیروزی آذربایجان به کمک ترکیه در غره باِغ اردوغان رپیس جمهورترکیه دانسته یا ندانسته شعری را از شاعر ملی گرای آذربایجان آنسوی ارس می خواند که مضمونش احساسات تعدادی ازملی گرایان ایرانی را جریحه دار می کند.

همزمانی این چهاراتفاق این ظن را ایجاد می کند که باید منتظرپنجمین اتفاق هم بود و قصد و عمدی در این شرایط حاد ، پشت این اعمال و حرکات هست. اکنون که به هر روی و به هر تقدیر، در محاصره اقتصادی و نظامی هستیم آمریکا و همدستانش به ویژه  اسراییل هر روز با همسایگان ما ،علیه ما عهد اخوت می بندد، چه زمان مفتخرشدن به قومیت ها ویا نشر تلویزیونی جهانی این اعتراضها؟!  همزمانی این اتفاقات ذهن را متوجه این خطری عظیم تر می کند، نفاق بین اقوام می تواند نقشه ی از پیش تعیین شده با این صورت مساله که ایران کشوری کثیرالمله است، و باالقوه ، ظرفیت به هم ریخته گی در آن هست باشد. بنا براین فرض ، آیا این گونه تشبثات از یک برنامه و نقشه ی شوم رودر روقرار دادن اقوام حکایت نمی کند ؟ چنین  تظاهرات و تبلیغات گروهی که تعداد ورزشکاران،علما و هنرمندان سرشناس قوم خود را مایه ی افتخار و مباهات می دانند و به آن افتخار می کنند در واقع ندانسته نوعی نژاد گرایی را دامن می زنند که گویا این قوم هستند که از استعداد و توان و نیرو، عقل ، فهم و هنر برخوردارند و از همه اقوام دیگر برتر و سرافراز ترند، پس به این نژاد باید مفتخر بود. آیا این  مصداق بارز قوم گرایی و نژاد پرستی نیست؟.

بروز جهانی چنین تفکری خیلی دور نیست . این روحیه در مردم آلمان رواج یافت و چنان نضج گرفت که به جدایی ملت ها (شوینیزم) سرزد. و فرزندی به نام نازیسم  یا سوسیال ناسیونالیزم به دنیا آورد که بنیادش بر برتری نژاد آریایی بر بقیه نژاد هاست . بنابر این عقیده فقط قوم آریاها نژاد اصیل هستند و بقیه نژاد ها پست هستند که باید جهان را از لوث وجودشان پاک کرد.

قوم گرایی درانواع و اشکال مختلف ، زمانی  بروز می یابد و تقویت می شود که احساس شود قدرت مرکزی از تقسیم برابر عواید معنوی و مادی تولید و ثروت ملی ناتوان است. این امر، اندیشه ی تمرکز زدایی را که ماهیت خود بد نیست ولی افراط در آن به ستیز با قدرت مرکزی می انجامد و اقوام را به این نتیجه می رساند که صرفه در جدایی و استقلال از مرکز است و چنین تشبثات قوم گرایانه افراطی خواسته یا ناخواسته مایه ی مناسبی برای جدایی ملت ها فراهم می کند.

هنگامی که انگلیس برنیمی از جهان حاکم بود و می گفتند آفتاب هیچگاه در این کشورغروب نمی کند، مثلا در هندوستان توانست فقط با اعمال  شعار«تفرقه بینداز و حکومت کن »  برملت ها و قومیت ها و طبقات مختلف آن حکومت کند . گاهی از دهان کسی در می رفت که فلان قوم احمق یا بیسواد و یا فلانند، واقوام به جان هم می افتادند.  تازمانی که بین اقوام مختلف تفرقه و جنگ وستیز بود و یکدیگر را تحقیر می کردند، انگلیسی ها می توانستند امیال خود را برآنها اعمال کنند. هندوستان زمانی توانست از زیر یوق انگلیسی ها رهایی یابد که فهمید هیچ قومی نسبت به اقوام دیگر برتری ندارد، و باهم متحد ودوست شدند ودیگر قوای متخاصم انگلیس نتوانست بر آنها اعمال زور کند و ازبند استثمار بیگانه رهایی یافتند.

در ایران کثیرالمله ما هم هیچ قومی به اقوام دیگربرتری نژادی ندارد. اگر شرایط اقتصادی و ثروت ملی را به طور عادلانه دربلاد و اقوام تقسیم کنیم و تبعیض را از بین ببریم و فاصله طبقاتی را به حد اقل برسانیم بهره مندی از عواید تولید را بین شهر و روستا کم و کمتر کنیم،  وقتی همه چیز در مرکز خلاصه نشود، آن وقت مشاهده می کنیم که استعداد ها گل می کنند و می شکفند.آن وقت است که  همه قوام می توانند از نوع علما، هنرمندان و ورزشکاران آن بلاد، چه بسا بیشتر هم داشته باشند.