گزارش دور دوم نشست هم اندیشی و چالش

انجمن بازیگران خانه تئاتربرگزارکرد

دور دوم نشست هم اندیشی و چالش بازیگر و کارگردان

 ساعت پنج وسی دقیقه ی روزشنبه ۲۴ مهر در سالن بتهون خانه هنرمندان دوردوم سلسله  نشست های هم اندیشی و چالش بازیگرو کارگردان آغازشد.دراین نشست ، رضا کیانیان ، آتیلاپسیانی و فاطمه نقوی حضورداشتند نخست هوشمند هنرکاربه عنوان گرداننده توضیح کوتاهی در مورد هدف این نشست برای میهمانان دادواضافه کرد از کیانیان که باکارگردان های مختلف وسبک های مختلف در تئاتر وسینما کارکرده است در خواست میکنیم که به عنوان مقدمه  سخن بگویند. کیانیان با همان بیان طنازهمیشگی خود گفت : نخست بگویم که من پیروهیچ سبک و قانون ویژه ای  نیستم و از شما خواهش می کنم من را پیروهیچ سبکی ندانید . یادم هست زمانی درجوانی تازه دانشگاه قبول شده بودم از مشهد بااتوبوس به تهران آمدم به اصطلاح ژیگول کرده بودم عکس ازخودم گرفتم. با آن لباس هایی که اکنون هرزمان به آن ها نگاه می کنم خندام می گیرد. برادرم داوود که اولین استادم هست به من گفت اسم تو دانشجوست یک اطلاعاتی دردانشگاه ممکن است  به تو بدهند ولی سعی کن یک اطلاعاتی  را هم خودت ازشون بدزدی. این نصیحت برادرانه را سرمشق قراردادم و دیگه استادی از دست من خلاصی نداشت. مثلا من یک نقش کوچکی در یک نمایشنامه ای به کارگردانی سعید سلطانپور داشتم که تنهانقش من این بود که بیایم توی صحنه به هواپیمایی که درآسمان رد می شد نگاه کنم و چند تا صرفه کنم و بروم بیرون . من در آن نمایش طراح لباس بودم واین اولین نقش بازیگری من بود. استادم بازیگری من حمید سمندریان بود. من درباره همین صرفه کردن آنقدرپرسش پیچش کردم که آخرسرفحشم دادم. در سرآغاز بازیگری ام خیلی از برشت و میرهولد و از این دست کارگردان ها پیروی می کردم ولی دیگر پیرو هیچ کدام نیستم. اکنون پیرو خودم هستم یعنی "بازیگر" همین. بنابراین اصلا دنبال قانون از پیش گزیده ای مانند سبک و مکتب واین جورچیزها نیستم. بازیگری برای من مثل گردش در دنیای ناشناخته ای می ماند که هر لحظه اش به یک چیز تازه برخورد می کنم. حتی هرشب اجرا ممکن است  یک چیز تازه به ذهنم برسد که تا به حال به آن فکر نکرده بودم .مثلا برای من دیگر دوره تمرین نمایشنامه به شکل قدیم تمام شده یعنی اول دورهم نشستن و نمایشنامه راخواندن و بعد آکسان گذاری کردن و بعد میزانس دادن و این ها گذشته. بنابراین من پیروچنین احکامی نیستم. برای همین اصلا دوست ندارم درس بدم . برای این که می دونم بازیگری را نمیشه درس داد. همه استادان وحتی شاگردان آن رابلدند ، بازیگری عبارت است : (بیان، بدن، تخیل ). خب همه این را بلدن .بازیگری یعنی این سه تا چیز. دیگر این که یاد دادن ندارد. اما به دید من بازیگری این سه تا کلمه نیست . بازیگری را نمی شود آموزش داد. بازیگری گشتن و پیدا کردن است. مهم ترین چیزی که بازیگرتئاتر باید داشته باشد این است که " باشد".همین بودن مهم ترین چیزبرای بازیگراست.

گرداننده متوجه شد با وجود این که این مطالب بسیار خوب و آموزنده است اما کیانیان کاری به کلمه چالش ندارد وازآن دوری می کند و مسائل جالبی را طرح می کند که ربطی به جستار جلسه ندارد از دیدگاهی مهمان ماحق داشت چون کلمه چالش  چیزی مانند دعوا و درگیری را در ذهن می سازد. شاید مهمانان را با این اندیشه روبرومی سازد که نباید درگیری خود با کارگردانشان را درحضوراو و تماشاگران بازگو کنند. یا به سخنی  دیگرآبروداری کنند.

 درمجموعه لغات فارسی برابرسازی لغات بیگانه که به کوشش حسین قوامی(آزاد) درپایگاه اینترنتی ایرانیان بلژیک کلمه "چالش" دربرابر"بحران" عربی گذاشته شده. یعنی همان معنی است که انجمن خواهان آن است. چنین به نظر می رسید که می بایست نخست گرداننده به گونه ای این کلمه رامعنی وهمچنین تفسیرمی کرد که دوستان نتوانند آن را دوربزنند. به هر روی  سخن بر سر این است که بارها پیش آمده که بازیگر با کارگردان دچار چالش های گوناگون بوده اند. هنرکار رو به پسیانی کردو این گونه آغاز نمود: آقای پسیانی نیازبه بازشناسی ندارند شیوه ی تئاتری که ایشان کارمی کنند هواداران ودرنیزخرده گیرانی  دارد.آیا شده که بازیگرانتان باشما دچارچالشی شوند؟

چالش زمانی است که همزبانی صورت نگیرد.ما دوجورتئاترداریم یکی تئاتر رسمی، و دیگری تئاتر تجربی. تئاترتجربی همواره مورد بی مهری همه ارگان های تئاتررسمی ازمدیریت تا روزنامه ها بوده و هست.نمایش های من بیشترهنگام تمرین به جهان می آیند .یعنی ما به نمایشنامه می رسیم تا این که نمایشنامه ازپیش آماده ای داشته باشیم. واین فقط توسط گروهی میسراست که بازیگرانش به همان مطلبی که آقای کیانیان اشاره کردند معتقد باشندوعمل کنند یعنی" باشند‌". این بازیگران همیشه آماده اند که کارشان عوض شود. کیانیان برای اولین باربامن کارمی کرد.امامن اصلا با او مشکلی نداشتم. چراکه او بازیگری حرفه ای است. بازیگر حرفه ای به معنای واقعی خیلی کم داریم . بازیگرغیرحرفه می ترسد از این که خیط بشود. خجالت می کشد که نکند پیش همکاران  کارش را نتواند خوب انجام دهد  برای همین تمرد می کند و ایراد می گیرد. اطمینان و اعتماد به نفس ندارد. ولی بازیگر حرفه ای جستجوگراست. ازشکست و نرسیدن به هدف نمی ترسد. مرتب در حال آزمون و خطاست. ایراد گیرنیست.من هردو این گونه بازیگران را امتحان کرده ام که بیشتردر تئاتر رسمی هستند.برای مثال از مادرخودم جملیه شیخی مثال می زنم او دریکی از تمرین ها دچار سردرگمی شد وگفت من کارگردانی تورا نمی فهمم به او گفتم من این جوری کارگردانی می کنم پیس را زمین بگذارید. من باپیس دست گرفتن بازیگر مخالفم. البته کمی مقاومت کردولی سرانجام باهم کنارآمدیم.من زاییده تئاتر رسمی هستم . بچه که بودم در کنار صحنه مشق هایم را می نوشتم بنابراین بازیگرحرفه ای وغیرحرفه ای را خوب میشناسم . اما بازیگران تئاتر تجربی (نه تئاتر دانشجویی که فکر می کنند تئاتر تجربی است که این طور نیست).این جا این معانی خلط شده که شاید اصلا به این جلسه مربوط نشود .اما تئاترتجربی یعنی شادابی باتمرین صدا و بدن و بیان شروع نمی شه .تمرین برای من شادی آوراست اگر نباشد باید تعطیل بشود. تمرین بیان که مدت هاست دردنیا منسوخ شده و فقط مهندسی صوت و آوا استفاده میشود.شما هیچ کدام از بازیگرانی همچون مارلون براندو آل پاچینو، یا رابرت دنیرو صداهای آن چنانی وبیان آنچنانی ندارن اصلا چه بسا که صداهای بدی هم دارن اما همین طور که هستند دنیا آن ها را می پذیرد.

نوبت به فاطمه نقوی همسر و یارقار پسیانی رسید. اوگفت : من تعجب می کردم با خودم    می گفتم این آقای کیانیان چطور می تواند با تمرین های ما کناربیاید. ولی انتخاب خوبی بودخیلی تعجب کردم که اصلا انگارسال هاست باهم کار کرده بودیم. من پیش آمده که با کارگردان های دیگری هم کارکردم که به محض شروع کار باخودم تصمیم گرفتم که هیچ قضاوتی را با خودم به تمرین نیاورم. عین بازی بچه ها که نمی دانند چه کار می کنن طرح از پیش تعیین شده ای ندارند اما بازی آن ها را هدایت می کند که به بازی ادامه بدهند.من دوبار در یک نمایش سیاه بازی شرکت کردم در لاله زار، به طور اتفاقی شد. دیدم بازیگر سیاه مرا فی البداهه هدایت می کرد. وبمن کمک می کرد. چون می دید که من خالی ام وقضاوتی از بازی با خود نیاورده ام و می توانم به اتکای او باشم. فقط پاسخش را می دادم.

پسیانی گفتگو را پی گرفت گفت : بد ترین چیزی که  بازیگران دچار آن می شوند این است که مطمئن باشند که دیگه خوبند.کارشان درست است. درست همین جا باید گفت که بازی شان خوب نیست. خیال می کنن که بازی شان تمام است . یک روز یکی از بازیگران گروه خودم که دچار این توهم شده بود و از خود بی خود شده بود برای خودش بازی می کرد من  یک عروسک به سوی او پرت کردم و او نگرفت وعروسک افتاد زمین و به بازی خود ادامه داد. پس از بازی ازاو پرسیدم چرا عروسک را نگرفتی؟ گفت قرارنبود بگیرم نمی دونستم باید بگیرم یا نگیرم. به او گفتم برای همین دیدم بازی ات غلط است توغرق در بازی بودی به طوری که توجهی به هیچ چیز نداشتی این نوع بازی نادرست است .عروسک را به سوی تو پرت کردم. اگر بازی ات درست بود عروسک را می گرفتی وبا آن بازی می آفریدی.بازیگر خوب آن است که برای هر رخدادی ناگهانی ای آماده باشه وواکنش فی البداهه و پسندیده نشان بدهد.

درپایان این جلسه هم نمایندگان گروه صنعتی " صفا" به عنوان حامی انجمن هدایایی برای دوستان درنظر گرفته بودند که تقدیم کردند.

این گفتگو تنها برای گزارش انجمنی وماندگاری یک خاطره ازفعالیت اوست وشاید برای  دوستانی که نیامدند مفید باشد. اما بدانید و آگاه باشید که این گفتگویی است که تنها باتکیه برحافظه ام نوشتم و ممکن است چیز ویا چیزهایی ازقلم افتاده باشد به سخن دیگر نقل به مضمون آن گفتگوهاست اگردوستان ایرادی درش دیدند گوشزد کنند تا به آن بیافزایم.

به امید دیداردر شنبه آینده ۸۹/۸/۱ ساعت ۵ بعد ازظهر خانه هنرمندان سالن بتهون با مهمانانی چون داوود رشیدی، فاطمه معتمد آریا، فرهادآئیش خواهد بود.