نشست دوم از دوردوم هم اندیشی چالش بازیگر و کارگردان

 انجمن بازیگران خانه تئاتر، نشست دوم از دوردوم هم اندیشی چالش بازیگرو کارگردان را باحضورفاطمه معتمد آریا، داوود رشیدی وفرهادآئیش، ساعت پنج ونیم روزشنبه اول آبان ۱۳۸۹ درسالن بتهوون خانه هنرمندان برگزارکرد.

 بهزاد فراهانی گرداننده امروزاین همایش بود که گفت: گردآوری  این دوستان بسیاردشوار بود. آئیش که از فیلمبرداری می آید و هنوزنشان خستگی برچهره دارد. معتمدآریاشب کاری داشت و می گوید دیشب را نخوابیده است. رشیدی برای مشکلات خانه سینما که همه آگاهید ، باید ساعت هفت ونیم به خانه سینما بروند به همین انگیزه کوشش می کنیم دوستان را سرساعت رها کنیم. با اجازه از آقای رشیدی آغاز می کنیم همان گونه که آگاه هستید هدف انجمن بازیگران از طرح این جستار این نیست که درگیری های بین کارگردان و بازیگر را درمیان بگذارد،بلکه منظور این است که روش حل بحران هایی مع بین کارگردان  وبازیگرپیش می آید برسیم. بعضی خرده گرفتندکه دوستانی که به این جا تشریف می آورند به تعارف برگزارمی کنند که خواست ما نیست.

داوود رشیدی – خیلی ممنونم که انجمن بازیگران چنین نشست هایی را می گذارد واز شما که دراین ساعت با این ترافیک خود را به این جا رساندید سپاسگزارم .اما به نظر من مساله چالش بین بازیگر و کارگردان مطرح نیست . مساله تعامل بین کارگردان و بازیگر هست.اگر بازیگری خوب کارکند، حتی اگر کارگردانش به او چیزی را نگفته باشه تماشاگر خیال می کند که آن کار خوب راکارگردان به بازیگر گفته است . بنابراین  خوبی کار آن بازیگرو بدی کارشان همه وهمه به اسم کارگردان نوشته میشود بنا براین سخن برسر همکاری گروهی است به این معنی که سرانجام  باید نظر کارگردان را در نظربگیرند والا کار پیش نمی رود این تمکین کردن به نظرکارگردان به معنی چالش نیست.بلکه به معنی همکاری است.

فاطمه معتمد آریا- من از سال های نوجوانی به تئاتر آمده ام. واز همان سال هاعادت کردم که به خودم بگویم من یک سربازم. هیچ کس نیستم. من یک سرباز گوش به فرمان کارگردانم و تیمسارمن کارگردانه. اگردر یک سربازخانه سربازهم بخواهد تیمسارباشد نمیشود هرکس باید کارخودش را انجام دهد. ولی سرباز درکارتئاترما به معنای عروسک نیست اوهم فکر دارد و فرامان های  کارگردان را از صافی ذهی خودش گذرمی دهد. یعنی خلاقیت خودش را هم دارد بنابراین  سرباز نمونه میشود. وگرنه میشود سربازساده و  فرمانبر.

فرهاد آئیش – این دونظر که خانم آریا و آقای رشیدی فرمودند چیزی است که واقعیت موجود ورایج است وبه آن عمل می شود ولی یک واقعیت ادعایی هم هست که راه دموکراسی است  و خلاف این دونظراست. من با این متافور( استعاره ) که خانم آریا به نام سربازو تیمسار بکاربردند مخالفم. من خودم را در مقام کارگردان نه  تیمسار می دانم و نه در مقام بازیگر خودم را سرباز. من کارگردانی و بازیگری را یک تقسیم کاری می بینم که هرکس به کارش می رسد. من به عنوان کارگردان نمی خوام  آموزگار کسی باشم و به کسی چیزی یادبدم ! به تعبیردیگری که در جهان تئاتر ما رایجه شبیه  برنامه ورزشی ۹۰ که میگویند شاگردان علی دایی و... در تئاترهم شاهدش هستیم که این حرف هارا می زنند . درحالی که تئاترمساله شاگرد معلمی نیست. صورت واقعی یک تقسیم کاراست وبس.کارگردان و بازیگران باهم کوشش می کنند که به یک واقعیت جدید برسند.وکارگردان فقط سمت وسو دهنده است و نه بیشتر.شاید از پایه غلط باشد که نامش را بگذاریم کارگردان یعنی کسی که کار را می گرداند همین شاید باعث اشتباه شده. اون تعبیری که دوستان عزیزم که من واقعا دوستشون دارم از کارگردان می کنن راه می ده به دیکتاتوری کارگردان.

رشیدی- درفرانسه لفظ کارگردان که شماگفتید می گویند "متورانسن" یعنی کسی که کاررا می گرداند. یعنی همان کارگردان. این که من گفتم کارگردانی وبازیگری تعامل با همدیگراست گاهی می شود که بازیگرنمی تواند کاری را انجام بدهد و کارگردان کوتاه می آید من یک مثال بزنم درریچارد سه من از سعید پورصمیمی خواستم که در لحظه ای که قرار است کودک را بکشد مثل یک اواخواهر با او لاس بزند بعد اورا بکشد. اما منش و خلق و خوی سعید مانع از بازی نقش دوجنسی می شد. وهرچه کوشش می کرد نمی شد.  من دیدم او بازیگر بسیار خوبی است اما آن چه من از او می خواهم به خاطر تربیتش نمی تواند انجام بدهد ومن گذشت کردم کوتاه آمدم. این کوتاه آمدن را من بهش می گویم تعامل. بعضی وقت ها کارگردان صد درصد کار را از بازیگر می خواهد اما بازیگر قادرنیست انجام بدهد کارگردان تخفیف می دهد چشم پوشی می کند و کوتاه می آید.

آریا- بازهم بگم نگاه من مطلقه هنوز روحرف خودم هستم دلیل هم دارم.

آئیش – چاخان نمی گی؟

آریا – اگه گوش کنی متوجه میشی چاخان نیست. من منظورم از گوش به فرمانی بازیگر این نیست که عروسک باشه و باکارگردان بده بستون نداشته باشه .کارگردان کارش هماهنگ کردن بازیگران است اگر بازیگری بخواهد کارخودش را بکند که هماهنگی به هم می خورد باید آن بازیگر کوتاه بیاید تا هماهنگی برقراربشود . من فرمان بردن به نفع  هماهنگی گروهی را به تنهایی خوب بود ن بازیگر روی صحنه ترجیح می دم.

فراهانی – من شنیدم که می گویند بازی با فلان  بازیگر سخته.فلان بازیگر بهت راه نمی ده شنیدم در یک نمایش خوبی درگذشته بازیگری می گفت موقعی که بازی من شروع می شد به من سوقلمه می زد که بازی من خراب شود. ولی نمایش خوبی بود.

آریا- حتما به خاطر اون سوقلمه ها خوب شده...( خنده حضار)

فراهانی – مثلا می گویند بازی فلانی فراتراز نوشته است.

رشیدی – اصلا هیچ کس حق ندارد فراتر از کارگردان برود. این یعنی هرج ومرج

آریا – بازیگر تجلی اندیشه کارگردان است. من به عنوان بازیگر نمی توانم زیباتراز آن چه نقش و کارگردان می طلبد جلوه گری کنم. اگرنافرمانی باشه که هر کس هرکاری که دلش خواست بکنه که کارتئاترنمی شود.

آئیش – ما براین دموکراسی را درکار تئاتر رعایت نمی کنیم که می ترسیم بازیگر از آن سوء استفاده کنه .اگر مفهوم تقسیم کار درک بشه اغتشاش هم به وجود نمی یاد.

آریا – دارید از دوشیوه مختلف کارگردانی صحبت می کنید.

آئیش – بگذارید من یک مثال بزنم در نمایش هنر که آقای رشیدی کارگردانش بودن. من یک مونولوگ داشتم. آقای رشیدی جزء به جزءمی گفت این جاشو بالا ببر این جاشو پایین بیارگفتم آقای رشیدی اجازه بدید من از کل به جزء می رسم .خلاصه گیج شده بودم روز دوم یا سوم مستعصل شدم گفتم آقا شما چقدر دیکتاتورید. بعد از این حرفم ناراحت وپشیمان شدم و دیدم فضای سردی حاکم شد و همه سکوت کردند مدتی گذشت و همه را صدا کردم و گفتم من غلط کردم از همه معذرت می خواهم .

رشیدی – نه این طوری نبود نمک و پیازداغشو زیاد می کنید. من در اون موقع دیدم باید دموکراتیک رفتارکنم اون موقع دموکراسی که شما گفتند برقرار شد. اگرقرار بود که سر یک مساله بحث بکنیم که کار شش ماه طول می کشید.

آریا –  من اگر از سرباز و سرباز خانه صحبت کردم فقط حرف بود اصلا نمی دانم ارتش چی هست . بازم می گم این صحبت ها مال دوشیوه مختلف کارگردانی است .روش کلاسیک کارگردانی و روش مدرن ، کارگردان کلاسیک تفکر از پیش تعیین شده ای دارد.ازهمه می خواهد که آن را پیاده کنند. درروش مدرن مساله بداهه پردازی مطرحه و بازیگران به صورت تجربی کار می کنند وهمراه کارگردان پدیده ها را کشف می کنند. در نمایش ریجارد سه من کاری را که آقای رشیدی خواست انجام دادم. یعنی فرمانبردارمحض بودم چون روش ایشان روش کلاسیک کارگردانی بود.

آئیش – همان طور که کارگردان اجازه نمی دهد که به خلاقیت های از پیش تعیین شده اش تجاوز بشود من هم به عنوان بازیگر اجازه نمی دهم به خلاقیت من تجاوز بشود. مساله این است که ببینیم چه راهی وجود دارد که بدون تجاوز به حیطه همدیگر به تعامل برسیم.به نظرمن دموکرسی اگرهم فقط در حد یک ادعا باشه ، می تونه راه هایی را بازکنه. من در همین ایران کار کرده ام وگروه باهم تفاهم داشته ایم و دموکراسی برقرار بوده.

آریا- من از سال های نوجوانی کار های آقای سعدی افشارکه اکنون درمیان شما نشسته اند و لطف می کنند و به حرف های من گوش می دن و مهدی مصری رامعلم اولیه خودم می دونم آن ها بودند که به من آموختند خلاقیت در صحنه یعنی چه من بسیار تحت تاثیراین دوشخصیت بودم . ازسعدی افشا رتشکر می کنم که به ما افتخار دادن اومدن (حضار تشویق می کنند. سعدی افشار برخاسته از تشویق ها سپاسگزاری می کند)

فراهانی -  من باکارگردان های زیادی مثل سرکیسیان، جوانمرد،غریب پور، سلطانپور ،جلالی و...کارکرده ام کارگردانی این نام ها تفاوت و تضاد فاحشی با هم دارد. سرکیسیان دست را پشت گوشش می گذاشت ومی گفت بله ...نه خیر...با گوش خود مرا مجسم می کرد. با این که من و دولت آبادی را از گروه هنر ملی (روفتند)بیرون انداختند ولی هیچ کدام از کارگردان های نامبرده به اندازه جوانمرد به من چیز یاد ندادند. اما اوهم به عنوان کارگردان خواستش اصل مطلق بود.با خوشونت کارخود را پیش می برد.

رشیدی – نوع کارگردانی بسته به زمان ومکان و بازیگران دارد. بازیگر خلاق باخودش چیزی می آورد.بازیگرغیرخلاق که ادا درمی آورد به حرف گوش نمی کند و کارخودش را می کند باید دیکتاتوری کردو اخراجش کرد. یا نقشش را عوض کرد.

فرهانی – در آمریکا چطوری رفتار می کنند؟

آئیش – اگر این حرف ها را در آمریکا بزنند خجالت آوراست . یه کارگردان امریکایی  میگه به سراغ بازیگر که میروی نرم وآهسته برو نکند که ترک بردارد چینی نازک آن فلان و فلان....(نقل به همان شیوه ی ابتر)...

رشیدی – البته کارگردان حساسیت های بازیگرانش را می داند. با هر بازیگری به شیوه ی  بخصوصی برخورد می کند.

آئیش – بله دیدم هرکی زورش بیشتره برنده است وحرفش در رو داره.من اساسا با این حرف که می گویند بازیگر باید مثل موم باشد که من بشکنمش لهش کنم و دوباره شکل بهش حالت بدم مخالفم.

رشیدی – در خارج که درس می خواندم بایک کارگردانی نمایشی را کار می کردم . بمن گفت برو ته صحنه و پشت به تماشاگربایست. من انجام دادم ولی برایم سوال بود که چرا من باید پشتم به تماشاگر باشد و سرانجام ازاو پرسیدم و او گفت که گاهی پشت بازیگر که به تماشاگر باشد گویا ترو تاثیرش بیشتر است . این درس بزرگی بود که من از آن کارگردان گرفتم.هرحرکت در خدمت گویا تر شدن اثراست این کارگردان است که  تشخیص می دهد چه چیز در این جا لازم و چگونه میشود ازش استفاده کرد.درهمین کار اخیر"منهای دو" بازیگران بعضی شب ها چیزی را اضافه می کردند من پشت صحنه و یا از اتاق فرمان می شنیدم  ناراحت می شدم به آن ها می گفتم اگر فکر می کنید کاری به نفع کل اثره بمن بگویید بدانم که چه چیز می خواهید اضافه یا کم کنید.

آریا- هر متن خاصیت خودش را دارد. متنی هست که تو یک کلمه اش را نمی توانی تغییردهی .ولی متن دیگری این طورنیست.

رشیدی – کشف نویسنده با کشف کارگردان فرق دارد.اگرغیر از این بود تمام اجرا ها بایستی شبیه هم می شد درحالی که این طور نیست. بازیگر در بده بستان باکارگردانش باید به تفاهم برسه البته بازیگر باید به کارگردان برسه وخواسته او را انجام بدهد.نه برعکس .

سوال -  بعضی از بازیگران بزرگ را می بینم که در بعضی کار ها خیلی بد بازی  می کنند. دلیلش چیست؟

آئیش – بعضی نقش ها هست که به آدم نمی شینه یعنی بازیگردرست انتخاب نشده.

آریا -  بزرگ ترین تعامل و تفاهم این است که ما در آغاز در مورد متن به توافق برسیم توافق بر سر متن نویسنده خیلی از مشکلات را حل می کنه و بازیگر و کارگردان را به هم نزدیک می کنه می ماند این که به یکدیگر گوش بدهیم. ما بیشتر بلدیم حرف بزنیم تا گوش بدهیم. اگر خوب گوش بدهیم میزان خطاهامان کمتر می شود.

فراهانی – درنمایش بینوایان یک شب سرتمرین کارگردان عصبانی شدومحکم پیس را به صورت فتحی خدا بیامرز زد. روحیه آنارشیستی من به شدت به جوش آمدونعره ای به اعتراض کشیدم ولی فتحی سیخ ایستاد و نگاه کردو هیچ نگفت. فقط نگاه کرد. بعد به معلمم مراجعه کردم .اوگفت نه کار تو درست بوده نه کار فتحی. اکنون می بینم که نگاه خانم معتمد آریا به من سنگین است. در چنین شرایط خلاقیت چگونه بروز می کند.

آریا – کارگردان به خلاقیت های بازیگر جهت می دهد.مثل معمار می ماند.ساختمان اگر معمار نداشته باشه کج بالا می رود وآنوقت گچ بری داخلی هرقدر هم که خوب باشد ارزشی ندارد ساختمان کج بناشده است.

آئیش – یک روز سرفیلمبرداری صحنه ای آقای "هیچکاک"  ۱۸ بارکات داد و صحنه تکرارشد کارگردان به خانم بازیگر گفت از این جا می آیی و این جا توقف می کنی به پایین نگاه می کنی بعد به بالا نگاه می کنی و میروی بیرون.پس ازبارهجدهم که کاربازیگرمورد قبول کارگردان قرارگرفت ، بازیگرجرات کرد و از کارگردان پرسید ببخشید چرا من باید این کار ها را که گفتید بکنم؟ هیچکاک گفت برای این که شما پول می گیرید که این کاری را که من می خواهم انجام بدهید. یا شنیدم که "ماکس ویندرز" ۱۸ ساعت با بازیگرانش سریک صحنه بحث می کند. هرکارگردانی یک شیوه عمل داره وآخرش هم باید حرف کارگردان باشد. سخن من این است  که چطور میشود بین خلاقیت بازیگر وخواسته کارگردان وحدت پیدا کرد. به نظرمن بین عقیده و سلیقه فرق هست . با عقیده نمی شود کنار آمد اما سلیقه رو میشود یک جوری باها ش به وحدت رسید.واون با دموکراسی قابل دسترسی است.

آقای رشیدی خداحافظی کرد.جمعیت برایش دست زدندویک شاخه گل و چند نمایشنامه هدایای نشرقطره  به پاس  یاد بودوبه رسم قدردانی به ایشان هدیه شد.

خانم معتمدآریا هم خدا حافظی کردو با شاخ گل و هدایایی از نشر  قطره مجلس را ترک کرد وآئیش ادامه داد:

ببینید دموکراسی و چالش هردو ادعا ست وکمی پیجیده است ومرایاد یک ضرب المثل انداخت: دونفردعواشون میشه ملانصرالدین را حکم می کنند که بین آندو قضاوت کنه ملا حرف اولی را می شنوه و میگه بله حق باشماست .دومی اعتراض می کنه مشکلشو میگه ملا بازمیگه بله حق باشماست. زنش که اونجا حاضر بوده می گه ملا این که قضاوت نشد بالاخره یک نفرمقصره یک نفر بیگناه ملامی گه بله توهم راست می گی حق باتوست . توبعضی فرهنگ ها البته دیکتاری بهتر جواب می ده.ولی من م گویم همین که من خودمو بالاتر از بازیگر ندونم دانشمند تر ندونم راه را برای کاردموکراتیک برداشته ام.

درپایان فراهانی جمع را دعوت به خوانش فاتحه ای برا ی فوت "داوود آریا" یکی از پیشکسوتان بازیگری کرد.

همایش بعدی، روزجمعه هفت آبان ساعت ۵ بعد از ظهردر خانه هنرمندان  خواهد بود.